در روزگاران قدیم در کوهستانی بسیار دور شهری وجود داشت که همیشه تاریک بود و مردمش هیچ گاه روشنایی روز را ندیده بودند. زیرا در کوهستان، دیو سیاهی زندگی می کرد که با دستانش جلوی خورشید را گرفته بود. تا این که دختری با موهای طلایی و چشمان سیاه متولد شد که همه او را دختر آفتاب می نامیدند. او روزی برای شکستن شیشه ی عمر دیو به راه افتاد و با خواندن آواز زیبایی توانست طلسم دیو را بشکند، اما خود در این میان از بین رفت. پس از مردن دختر آفتاب، تمام دشت را گل های آفتاب گردان فرا گرفت که حاصل چکیدن اشک آفتاب غمگین بود.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 64.۵۹ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 40 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۲۰:۰۰ |
نویسنده | محمدحسین محمدی |
ناشر | انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۰۲ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
قیمت چاپی | 12,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |