
ناخدا هرچند دقیقه یک باز از غفلت نقابدارها استفاده میکرد و بلند میشد سرک میکشید و دور و بر را نگاه میکرد و به بقیه میگفت:«فعلا همی دو نفرن!» و با ایما و اشاره به افراد دوروبرش فرمان میداد.
در فرصتی، دو نفر از افراد سُر خوردند و به انبار زیر عرشه رفتند. کامران هم همه وجودش گوش و هوش شده بود که اگر چیزی غیرعادی دید، ناخدا را خبر کند.
دونفری که به زیر عرشه رفته بودند، با مقداری طناب و دو چوبدستی بالا آمدند.
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 1.۷۹ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 88 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | ابوالقاسم فیض آبادی |
| ناشر | انتشارات نخستین |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۷/۳۰ |
| قیمت ارزی | 3 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |