زندهیاد صمد بهرنگی تابلویی را نقاشی کرده به وسعت یک جهان. تابلویی که از گوشهای زندگی را آغاز و تا گوشهای ادامه میدهد. تابلویی که همانند تابلوی پردهخوانان هر گوشهاش داستانی و حکایتی است. مرشد (راوی) از هر سمت وارد شود خود داستانی است. حکایت ماهی و خرچنگ، ماهی و مارمولک، ماهی و آهو، ماهی و مرغ ماهیخوار و ماهی و دریا.
هر گوشهٔ این داستان یک تابلو است و این تابلو داستان است. داستانی آسانخوان و پر محتوا که هر کودک کنجکاو را به تکاپو میکشد و هوش و گوش او را میرباید تا بداند زندگی چیست و سفر کدام است و چه بهرهای میتواند داشته باشد. به او حالی میکند که آگاهی چقدر ارزشمند است و میآموزد کورکورانه اسیر خیالپروریهای افراد کور ذهن شدن چه عاقبتی دارد.
آقای بهرنگی میداند که بچهها در خیال خود حتماً لحظههایی را هوس کردهاند به شکل یک حیوان و در قالب یک پرنده، لاک پشت، خرگوش و یا گرگ و شیر درنده بروند و از دید آنها به دنیا بنگرند. شاید بچهها از دید یک حیوان درنده به این اندیشیده باشند که آیا توان از هم دریدن و خوردن یک خرگوش یا آهو را دارند؟ یا در آن قالب اصلاً جایی برای دوستی و مهربانی هست؟
یا در شکل و قوارهٔ حیوانی بی دفاع، چقدر میتوانند از خود شجاعت نشان دهند و مقابله کنند و پیروز شوند.
نویسندگان بسیاری در نوشتههای خود شخصیتهای داستانشان را از میان حیوانات انتخاب کردهاند. و صمد بهرنگی با هوشیاری ماهی را انتخاب میکند. ماهی در دریا و از زمین و هوا در خطر است و باید حواسش به همه چیز باشد.
داستان به زیبایی در فضایی دلچسب و در شب چله و تهِ دریا آغاز میشود.
- یادآور شب چلهها و زیر کرسی نشستنها و قصهگویی پدربزرگ و مادربزرگها برای بچهها و نوههایشان. دورهمیهایی که نشاطآور و درسآموز بود و حال مظاهر تمدن و پیشرفت! جایش را گرفته و دورهمی به دور از همی، بدل گشته. شب چلهها سخن از شاهنامه بود، از کلیله
و دمنه بود و از حکایتهای سعدی گفته میشد و گاه از سفرهایی خیالی به سرزمینهای جن و پری و افسانهٔ اژدهای هفت سر و پهلوانان شکست ناپذیر-.
ماهی پیر، برای تعداد زیادی ماهیهای ریز و درشت قصه میگوید و از ماجراجویی یک ماهی سیاه و کوچولو حرف میزند. داستان ماهی سیاه کوچولو شخصیتهای فراوان دارد. فرعی و اصلی، مثبت و منفی، ایستا و شخصیتهای پویا. و شخصیت اصلی داستان، ماهی سیاه کوچولو، شخصیتی پویاست. او به دنبال کنجکاویهایش و با آگاهیهایی که جسته گریخته بهدست آورده، میخواهد از فضای یکنواخت که در آن است خود را خلاص کند و به شوق رسیدن به دریا سفر کند.
پیرنگ داستان جویبار است مسیری که اتفاقات زیادی را برای ماهی سیاه کوچولو رقم میزند و تا پایان داستان ادامه دارد. مسیر پر خطر است و ماهی میداند که نباید بیگدار به آب بزند. میپرسد، میاندیشد و تصمیم میگیرد. داستان افت و خیزهای جذابی دارد و کشمکش در آن جاری است. و این گونه مخاطب را به دنبال خود میکشد. حوادث ناگهانی هم به جاذبهٔ داستان میافزاید. داستان را ماهی پیر شروع میکند و در ادامه انگار ماهی سیاه کوچولو از چنگ او هم فرار میکند. و روایت را خود به عهده میگیرد.
نویسنده در طول سفر صحنههای متفاوتی را رقم میزند، طوری که جاری بودن جویبار را حس میکنید. حرکت ماهی را دنبال میکنید و هر جا که توقف میکند پیگیر هستید تا این کشمکش و درگیری هم زودتر به خیر و خوشی پایان گیرد تا ماهی به راهش ادامه دهد. و این جویبار از دل کوه و تپهها، از میان دشت و کنار بوتهزارها و درختها میگذرد تا به برادر بزرگتر خود برسد، رودخانه و بعد دریا.
پس این جویبار هم خود، داستان است و رازهای زیادی را در دل خود دارد. از زمزمههای باد، از گفت و شنودهای درختان و از راز و نیازهای حیواناتی که لب بر رویش میگذارند و از سر سپاس، عبور شیرینش را میبوسند. و در جاهایی این حرکت به زیبایی نشان داده میشود گلهای که کنار جویبار میآید و دهانهایی که به آب زده میشوند. نقطهٔ اوج داستان در دام افتادنهای ماهی است و
تلاشهایی که برای رهایی خود و دیگران میکند. او حتی از جان خود مایه میگذارد تا ثابت کند راهی که انتخاب کرده درست بوده است. فضای داستان فضای زندگی است. این برای هر کسی که مسیری را برای رسیدن به هدف انتخاب میکند، اتفاق میافتد. هدف هر چه بزرگتر حوادث بزرگتر و اتفاقها بیشتر. در زندگی عادی کسانی هستند که انسانهای هدفمند را از راهی که میروند منع میکنند و در مقابل هستند کسانی که راهگشای دیگراناند و آنها را راهنمایی میکنند. ماهی سیاه کوچولو یک برگهٔ راهنما برای زندگی است. نقشهٔ راهی است که میتواند انسان را برای تصمیمگیری و انتخاب هدف و رسیدن به آن کمک کند.
صمد بهرنگی نمیخواهد زندگی ماهی سیاه کوچولو را الگویی برای کودکان نشان دهد. ولی شیوهٔ عملی است که بچهها را وادار میکند به چیزهایی که دور و بر خود میبینند بی توجه نباشند. گوشسپار شنیدهها باشند و در جای خود از دانستههایشان به خوبی استفاده کنند.
با نگاهی دوباره به قصه میبینیم که ماهی همینطوری راه نمیافتد. شنیدههایی داشته که در جاهایی به دادش رسیده. خلق و خوهایی در اطرافش از این و آن دیده که در جاهایی برای تشخیص بین بد و خوب کمکش کرده و این گونه بوده که سفر خود را به انتها رسانده است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 43.۴۸ کیلوبایت |
مدت زمان | ۴۶:۲۳ |
نویسنده | صمد بهرنگی |
راوی | نصرالله مدقالچی |
ناشر | انتشارات نخستین |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۰۹ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی روان و آرامش بخش میخونن استاد