مسابقه ی طناب کشی می دهیم
من و باد و بادبادک جدیدم
بالا برنده می شود.
وقتی پسر باشی، طبیعت برایت یک زمین بازی بزرگ است. مهم هم نیست چه فصلی باشد. چاله هایی هست که توی بهار می توانی شالاپ شلوپ از آنها رد شوی؛ درخت های کاجی که تابستان ها از آن ها بالا بروی؛ دانه های افرایی که پاییز توی آسمان بقاپی؛ و قندیل های یخی که توی زمستان با آن ها شمشیربازی کنی. طبیعت برای اینکه پسرها چیزهای مهم را حس کنند و قدر آن ها را بدانند، راه و روش خودش را دارد. مثل همین که با چند تا سنگ می شود توی رودخانه سد ساخت، یا اینکه باید چقدر برف ببارد، تا مدرسه تعطیل شود.
حالا به نظر شما چه نوع شعری می تواند این لحظات خاص را به بهترین شکل به تصویر دربیاورد، طوری که پسربچه ها بتوانند سریع برگردند سراغ بادبادک بازی و بالا رفتن از درخت ها؟ خب، معلوم است؛ فقط «گایکو»!