سوفوکل یکصدوسیزده نمایشنامه نوشته است که امروزه همۀ آنها از بین رفته است، الا هفت تای آنها و معلوم نیست از این هفت نمایشنامه هم کدام را مقدم بر دیگری نوشته است. وی بیست مرتبه به اخذ جوایز مختلف که از برای بهترین اشعار و نمایشنامهها اعطا میشد نایل آمد: نخستین جایزه را در بیستوپنجسالگی گرفت و آخرین جایزه را در هشتادوپنجسالگی. وی تا مدت سیوپنج سال فرمانروا و صاحباختیار مطلق تئاتر یونان بود و نفوذ و قدرت او در قلمرو کار خویش حتی از اقتدار پریکلس هم در امور دیوانی افزون بود. جامعۀ یونان چنان حس و علاقه و احترامی به او داشت که هرگز تا آن زمان چنین حرمتی را تا پایان عمر نسبت به کس دیگر ابراز نکرده بود. ارسطو آثار سوفوکل را همیشه در پیش دست خود میگذاشته است و حتی به هنگام خفتن نیز آن را مطالعه مینموده است. یک بار پسر سوفوکل عرضحالی بر علیه او به دادگستری آتن داد و از او شکایت کرد که در خرج دارایی خود جانب احتیاط مرعی نمیدارد و تقاضای هجر او را از محکمه نمود. سوفوکل در دفاع از خود فقط به خواندن یک بیت از نمایشنامۀ اودیپ اکتفا کرد و محکمه چنان تحت تأثیر شعر او واقع شد که قضات بالاتفاق او را تبرئه کردند و او را بر سر دست تا خانهاش رساندند!