سال ۲۰۷۳ است و فقط چند گروه از مردم زنده ماندهاند. پروفسور جیمز هاوارد اسمیت در سرزمینی خالی از سکنه پرسه میزند و از خاطراتش میگوید. از شصت سال پیش، قبل از آنکه مرگ سرخ زندگی و تمدن را بسوزاند. از زمانی میگوید که استاد دانشگاه بود... پیرمرد سعی میکند برای نوههایش شرح دهد که روزگار پیش از طاعون چگونه بوده، اما ب یفایده است. اکنون همهچیز از صفر شروع شده و تمدن باید از نو به جلو گام بردارد. جک لندن در این داستان، بیش از یکقرن پیش اتفاقات و بلایایی را پیشبینی کرده که حاصل طبیعت و چهبسا ساختهی خود بشرند.