ادبیات روسیه پر از داستانهای خواندنی و جذاب است و کتاب رمان «فقط یک طاعون ساده» یکی از آنهاست. این رمان جالب و جذاب را لودمیلا اولیتسکایا از روی یکی از متنهای قدیمیاش که اولین بار در سال ۱۹۸۸ برای یک کلاس فیلمنامه نویسی نوشته بود، بازنویسی و در سال ۲۰۲۰ آن را منتشر کرد. به گفتهی نویسنده شیوع کرونا انگیزهی او برای بازگشت به این کتاب بود و او احساس میکرد طاعون بازگشته است، به واقع نیز چنین حسی را توانسته منتقل کند.
داستان کتاب به دوران شوروی استالینی در سالهای ۱۹۳۹ و ۴۹ برمیگردد و نویسنده با طرح موضوع یک طاعون ساده و روشهای کنترل آن، سیستم شوروری را مورد انتقاد قرار میدهد. اولیتسکایا روایتش را بر اساس صحبتهای کالبدشکافی که به جنازههای آن زمان دسترسی داشته، نوشته است و لحن کتاب بسیار ساده و گیراست و خواننده را وادار میکند خواندن آن را ادامه دهد و هیچ سطر کتاب نگذرد.
این کتاب در کشورهای مختلف با استقبال مواجه شده است و ترجمهی فارسی آن هم در بازار کتاب ایران عرضه شده است. مترجم این اثر، مترجم شناخته شدهی ایرانی یعنی آبتین گلکار است، انتشارات برج این کتاب را به بازار نشر کشور عرضه کرده و نسخه الکترونیک آن هم تهیه شده است. اگر به خواندن کتاب الکترونیک علاقه دارید این اثر در دستهبندی داستان و رمان فیدیبو در دسترس است و میتوانید آن را خریداری و دانلود کرده و روی اپلیکیشن فیدیبو بخوانید.
داستان کتاب، داستان میکروبیولوژیستی به نام رودلف ایوانویچ است که از کسانی است که روی واکسن طاعون کار میکنند. او برای شرکت در یک کنفرانس به مسکو آمده است و با افراد زیادی معاشرت و گفتگو میکند. تنها چیزی که در این میان اشتباه است این است که این فرد خودش در آزمایشگاه به طاعون مبتلا شده است. باتوجه به اینکه در روزهای اول هنوز هیچ علامتی ندارد تعداد افرادی که احتمالاً مبتلا شدهاند زیاد است. حکومت از موضوع مطلع میشود و پلیس مخفی مامور میشود تا از شیوع جدی طاعون جلوگیری کند. تنها مسئله این است که آنها نمیخواهند کسی از ماجرا باخبر شود و هرکسی که چیزی میداند دستگیر میشود. واقعیت این است که با این تلاشهای عجیب و غریب طاعونی که میتوانست با قرنطینه کردن تعدادی از افراد کنترل شود تبدیل به یک پاندمی و بحران ملی میشود. گرچه هنوز بسیاری از اطلاعات مربوط به این دوران اطلاعات سری محسوب میشود اما واقعیت این است که حقیقت پوشاندنی نیست.
بانوی نویسندهی روس، لودمیلا اولیتسکایا متولد سال ۱۹۴۳ همزمان با دوران استالین و جنگ دوم جهانی است. هرچند او از دوران جوانی به نویسندگی علاقه داشت اما دوران نوجوانی و جوانی او در دوران پس از جنگ که روسیه فقر زیادی را تجربه کرد، گذشت و فرصتی برای این کار نیافت. او خیلی زود ازدواج کرد و با این حال پس از آن، به دانشگاه رفت. او در رشتهی ژنتیک درس خواند اما ادبیات جایی بود که استعدادش را صرف آن کرد و به راه اصلی زندگی حرفهایاش بدل شد. هر چند لودمیلا کار نویسندگی را خیلی دیر شروع کرد. اولین داستانهای او در دههی ۸۰ در مجلههای مختلف منتشر شد و برایش شهرتی درخور به ارمغان آورد. او چندین کتاب مختلف نوشته است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
فقط یک طاعون ساده تنها یک داستان نیست. این کتاب روایتی است که چیزهای زیادی از دوران شوروی استالینی و مشکلات آن برای افراد میگوید. علاوه بر این آنچه در این کتاب میگذرد نشان دهندهی بسیاری از مشکلاتی است که دنیای امروز برای کنترل یک بیماری اتفاق افتاده است. در حقیقت این اثری است که میتوان از آن چیزهای زیادی یادگرفت. از سوی دیگر این کتاب ارزش ادبی بالایی هم دارد و میتواند زمان باکیفیتی برایتان بسازد.
فرد بلندپایه به تندی بلند شد باشد کمک میکنیم هم برای عناصر فهرستها هم برای حذفشان.
وزیر بهداشت سر جایش خشک شد: «نه ،نه قضیه فقط قرنطینه است، نیازی به حذف نیست. باید فوری همهی کسانی را که با بیمار تماس داشتهاند شناسایی و قرنطینه کرد. هرچه سریعتر دست بجنبانیم شانس بیشتری داریم که همهگیری را مهار کنیم.»
فرد بسیار بلندپایه از بالا نگاهی به وزیر انداخت و با پوزخند نامحسوسی گفت: «برای این هم کمک میکنیم امکانات ما زیاد است...»
وزیر بهداشت سوار اتومبیل است، کنار راننده از خیابانهای پوشیده در شب میگذرد فقط در ساختمانهای بزرگ دولتی نوری به چشم میخورد خانههای مسکونی خاموشاند، تکوتوکی چراغ در خیابان. برف.
فرد بلندپایه در توالت دستانش را میشوید، به تصویر خودش در آینه خیره میشود دهانش را پر از آب میکند، قرقره میکند و در روشویی تف میکند.
مسیر حرکت در خیابان پتروفکا و بولوار استراستوی را مسدود میکنند تابلو ورود ممنوع و پست نگهبانی میگذارند اتومبیلهای نظامی در شهر به راه میافتند صفوفی از اتومبیلهای نظامی منطقه ی ساکالینایا گارا به محاصرهی نیروهای پلیس در میآید.
وزیر بهداشت در شورایی جلسه دارد یک تلفن کنار وزیر است. سیکورسکی پشت خط است. در میان حاضران چند پزشک صاحب مناصب، دولتی چند عضو فرهنگستان ،پزشکی نمایندگان نهادهای امنیتی و فرد بلندپایه به چشم میخورند. متخصص برجسته ی بیماریهای عفونی در حال گزارش دادن است.
اگر رمانها و ادبیات روسیه، از علاقهمندیهای شماست و دوست دارید، داستانهای دیگری از این کشور بخوانید، پیشنهادهای زیر برای شما ممکن است جذاب و خواندنی باشد، امید است که از آنها لذت ببرید:
فرمت محتوا | epub |
گوینده هوشمند (AI) | راوی |
حجم | 990.۵۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 132 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۲۴:۰۰ |
نویسنده | لودمیلا اولیتسکایا |
مترجم | آبتین گلکار |
ناشر | نشر برج |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Чума |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۹/۰۹ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 25,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
همیشه به خاطر اسامی طولانی روس، از ادبیات روسیه فراری بودم و هرچی رو شروع کردم، نیمه نرسیده، رها شد. با این مقدمه این کتاب رو میشه اولین کتابی از ادبیات روسیه درنظر گرفت که به اتمام رسید. نثر ساده، جذاب و پرکششی داشت و حقیقتن از ترجمه هم لذت بردم. فقط باید توجه داشت علیرغم اینکه سیر کلی کتاب خطیه، در یکسری جاها رو میآره به روایت موازی و درباره روایت آنا هم خطی عمل نمیکنه!! این ممکنه یکم گیجکننده باشه. و بهنظرم بیشتر شبیه داستان بلند بود تا فیلمنامه. درنهایت، توصیه میکنم یک آخرهفته مردهتون رو با خوندن این کتاب جون ببخشید((:
کتابی که معلوم نبود فیلم نامه ست یا رمان...قسمتهاییش سردرگم کننده بود شاید به خاطر فاصله نداشتن پاراگرافها تو نسخه الکترونیکی و مشکل همیشگی داستان های روسی؛ اسامی سخت و طولانی و زیادشون! در کل داستان کتاب کشش خوبی داشت و به خاطر کوتاه بودنش در چند ساعت تموم میشه ولی چندان اطلاعاتی هم به آدم اضافه نمیکنه!
داستان کوتاه خوبی بود. نمیدانم مشکل از ویرایش فارسی بود یا کتاب اصلی هم همین طور است ولی مکانهای داستان مدام عوض میشود و اسمها نیز روسی است اما فاصله و جداکنندهای وجود ندارد. دنبال کردن داستان را سخت میکند.
درسته موضوعش با همه گیری کرونا شبیه ان اما اسامی بلند روسی، جا به جایی بی اساس نو یسنده و شخصیت پردازی ضعیف و پایان بندی آبکی بهم امکان بیشتر از ۳ ستاره رو نمیده. کتاب بود یا فیلمنامه؟ بنظرم زیادی تعریف شده بود.
اولین بار که کتاب رو خوندم اصلأ متوجه نشدم ولی بار دوم متوجه داستان شدم البته چون اسامی روسی بود کمی باعث گیجی میشود کتاب یک نوع بازگوی خاطر هست و خیلی نباید انتظار اب و تاب داشته باشیم
کتاب داستان خوبی داشت. به نظر من تنها مشکل کتاب این بود که اسم های روسی را با جزئیات بیش از حد استفاده کرده بود تا جایی که من گیج میشدم
کتاب جالبی بود از درز آزمایشگاهی بیماری طاعون و تبعات قرنطینه افراد برای کنترل بیماری.
داستان جالبی بود ولی منسجم نبودن یه بخش هایی از داستان و اسامی بلند روسی وتو ذوق میزد.
موضوع جالبی داشت. نوع نگاهش به محدودیتهای اجتماعی کمونیسم خوب بود. اما ترجمه غیر حرفهای بود.
به عنوان یه فیلمنامه در قالب یک فیلم جذاب میشد ولی به عنوان کتاب چنگی به دل نمیزد