ادبیات کلاسیک، بخش مهمی از دنیای ادبیات است. نویسندگان بزرگی در این حوزه فعالیت کردهاند و توانستهاند تصویری خاص و جالب از زمانهشان به نمایش بگذارند. در ادبیات کلاسیک میتوانید روسیه تزاری را بشناسید، استرالیای قرن نوزدهم را لمس کنید و با آنچه در اروپا میگذشت آشنا شوید. یکی از بزرگترین نویسندگان ادبیات کلاسیک که از مشکلات اجتماعی سخن میگوید، ویکتور هوگو است. این نویسندهی فرانسوی خالق داستان ماندگار بینوایان و قهرمانی چون ژان وال ژان است که نماد طبقهی ضعیف جامعه در دوران اشرافیگری حساب میشود. هوگو نوشتههای زیادی دارد که هرکدام درس بزرگی بهحساب میآيند. یکی از شنیدنیترین داستانهای او که با استقبال زیادی مواجه شده است، آخرین روز یک محکوم است. در نسخهی صوتیای که در اینجا از آن صحبت میکنیم داستان کلود بینوا از ویکتور هوگو اضافه شده است. این مجموعه را بشنوید و از آن لذت ببرید.
آخرین روز یک محکوم که در زبان انگلیسی به نام the last day of a condemned man شناخته میشود داستانی از ویکتور هوگو است که اوایل سال ۱۸۲۹ منتشر شد. داستان این رمان همانطور که از نامش پیداست دربارهی آخرین روز یک محکومبهاعدام است. داستان از زبان شخصیت اول داستان، یعنی مرد محکوم به اعدام نوشته شده و او از احساسات و پریشانیهایش در این روز آخر مینویسد.
ویکتور هوگو یکی از اولین مخالفان رسمی مجازات اعدام در طول تاریخ است و این کتاب را هم دربارهی همین موضوع نوشته است. او از گیوتینها متنفر بود و معتقد بود این روش غیرانسانی است. نسخهی اولیهی آخرین روز یک محکوم بدون امضای نویسنده چاپ شد اما سه سال بعد هوگو آن را با امضای خودش و یک مقدمه منتشر کرد. این مقدمه خطابهای علیه حکم اعدام نامیده شده و هوگو در آن از علت مخالفتش با این حکم و دلایل نگارش کتابش نوشته است. این مقدمه ارزش اجتماعی بسیار بالایی دارد.
رمان آخرین روز یک محکوم در سال ۱۸۴۰ توسط جورج ویلیام مک آرتور که خودش آن زمان نویسندهی بزرگی بهحساب میآمد به انگلیسی برگردانده شد و توانست طرفداران زیادی پیدا کند. این کتاب همچنان در سراسر جهان شناخته شده است و نشاندهندهی افکار مترقی و پیش از زمانهی نویسندهی هنرمندش است. نویسندگان بزرگی از جمله داستایوسکی این کتاب را ستایش کردهاند و بینش روانشناختی هوگو را ستودهاند.
قسمت دوم این کتاب به داستان کوتاه کلود بینوا از هوگو اختصاص دارد. این داستان را هوگو از روی یک داستان واقعی نوشته است و به زندگی کارگری به همین نام میپردازد. کارگری که برای تأمین غذای خانوادهاش دست به دزدی زده و برای طولانیمدت به زندان محکوم شده است.
آخرین روز یک محکوم، داستان مردی است که به اعدام محکوم شده است. هیچکس نمیداند او چه جرمی انجام داده و نویسنده هم حرفی از آن به میان نمیآورد اما داستان در فرانسهای اتفاق میافتد که پاسخ بسیاری از جرایم معمولی هم گیوتین است. مرد داستان از محاکمهاش میگوید، از لحظاتی که تجربه کرده و از چیزهایی که انتظارش را میکشیده و اتفاق افتاده یا نیفتادهاند. او از همهی چیزهایی که میبیند میگوید، از نگهبان تا کشیش زندان و زندانی دیگری که بادآور ژان والژان است. او از تلاشش برای فرار میگوید و از آخرین دیدارهایش، آخرین روز یک محکوم از مردمی میگوید که اعدام دیگری اندوهگینشان نمیکند.
ویکتور هوگو، نابغهی ادبیات فرانسه است. او سال ۱۸۰۲ در یکی از شهرهای کوچک فرانسه به دنیا آمد و در طول عمر بیش از هشتاد سالهاش توانست ادبیات فرانسه را بسیار غنیتر کند. او در خانوادهای بزرگ شد که مادرش تحتتأثیر تعالیم ولتر، فیلسوف آزادیخواه فرانسوی بود و پدرش هم یکی از افسران ارتش بود.
او در مدرسه شبانهروزی درس خواند و به دلیل سفرهای زیاد پدرش قسمتهای مختلفی از جهان را دید. شخصیت پدرش در کنار تعالیم مدرسه و مادرش از او شخصیت عجیب و جالبی ساخته بود. مردی حساس به اوضاعواحوال اجتماعی که ریزبینی خاص خودش را در داستانهایش بازتاب میداد و چیزهایی را که خوشایندش نبود بهخوبی نقد میکرد. او بر ارزشهای انسانی تاکید زیادی داشت و تلاش میکرد توجه خوانندگانش را به اوضاع جلب کند. او را در فرانسه بیشتر بهعنوان یک شاعر میشناسند، شاعری که شعرهایش روی زبان مردم کوچه و خیابان بود.
ویکتور هوگو داستانهای زیادی نوشته است. بعضی منتقدان گوژپشت نتردام را بهترین اثر او میدانند و بسیاری هم بینوایان را برگزیدهاند. آنچه بیش از هر چیز دیگری مشخص است قدر توصیف فوقالعادهی اوست، مردی که میخندد، رنجبران دریا، نود و سه، ریپلاس و برگهای خزان تنها تعدادی از آثار او هستند.
هوگو بهخاطر عقایدش سالها را خارج از فرانسه زندگی کرد اما بهعنوان قهرمان ملی مردم شناخته میشد. او سرانجام در سال ۱۸۸۵ درگذشت و در پانتئون به خاک سپرده شد.
آخرین روز یک محکوم مانند بسیاری از آثار دیگر هوگو چندین و چند بار به فارسی برگردانده شده و از سوی ناشران مختلفی منتشر شده است. برای مثال محمد قاضی، مترجم سرشناس کشورمان این کتاب را برای ثالث ترجمه کرده و ترجمهی بنفشه فریس آبادی را چشمه منتشر کرده است. نسخهی صوتیای که در اینجا از آن صحبت میکنیم از روی ترجمهی نشر چشمه منتشر شده است. این نسخهی صوتی را رادیو گوشه با صدای اشکان عقیلی پور عرضه کرده است. افراد بسیاری از این نسخه استقبال مردهاند. در این فایل صوتی هر قسمت زمانی حدود ۳۰ دقیقه دارد که یک تقسیمبندی مناسب برای شنیدن کتاب در چند روز است.
آخرین روز یک محکوم یک اثر جالب است. اثری که از دل اجتماع بر میآید و خشم هوگو از تمام ساختارهای اجتماعی نامناسب آن نشان میدهد. این داستان، از آن دسته کتابهایی است که ذهن را قلقلک میدهد و او را وادار میکند بیشتر و بیشتر فکر کند. فضای فرانسه در زمانهی قرن هجدهم و نوزدهم به این خوبی در این داستان ترسیم شده است و شنونده را از دنیای اطرافش بیرون میبرد و به او اجازه میدهد از نظام ظالمانهای سر در بیاورد که برای سالها در دادگاههای اروپا حاکم بود. این داستان سفری به یک ماجرای متفاوت است.
اگر از قلم ویکتور هوگو لذت بردهاید سایر کتابهای این نویسنده گزینههای بسیار خوبی برای شنیدناند. همچنین کتابی مانند حمایل چپ که ولادیمیر ناباکوف روس در سال ۱۹۴۷ نوشته است میتواند انتخاب مناسبی برای مطالعه باشد. همچنین میتوانید به سراغ کتاب معروف نیکولای چرشینوسکی یعنی «چه باید کرد» بروید.
پیشترها (چرا که احساس میکنم نه هفتهها که سالهاست اینگونهام) مردی بودم مانند انسانهای دیگر. هر روز، هر ساعت و هر دقیقه، مفهوم و معنای ویژهی خود را داشت. روح جوان و نیرومندم سرشار از خیال بود. خیالاتی که روحم سرخوشانه آنها را یکی پس از دیگری، بینظم و ترتیب و بیانتها در برابرم میگستراند و با آنها پارچهی زبر و نازک زندگی را با نقش و نگارهای مکرر میآراست؛ دختران جوان، ردای باشکوه و پرزرق و برق اسقفها، نبردهایی که به پیروزی ختم میشدند، تالارهای پرهیاهو و نورانی نمایش و دوباره دختران جوان و گردشهای شبانه، در تاریکی زیر شاخههای عظیم درختان بلوط. در خیالات من همیشه ضیافتی برپا بود. میتوانستم به هر آن چه میخواهم بیندیشم. چرا که آزاد بودم.
حالا ولی محبوسم. تنم در سیاه چالی به زنجیر کشیده شده و روحم در زندان یک اندیشه گرفتار است. اندیشهای هولناک، خونین و مرگبار! در سرم فکری، باوری و یقینی جز این نیست: اعدام!
هر چه برای راندنش تلاش کنم، باز هم این اندیشهی دوزخی همچون شبحی سربی همیشه این جا در کنار من است و آنقدر تنها و آنقدر حسود است که چهره در چهرهی من مفلوک، همهی حواسپرتیها و افکار دیگر را از من میرباید و هنگامی که میخواهم از او رو بگردانم یا چشمهایم را ببندم، با دستهای سرد و یخیاش مرا تکان میدهد. او در هیئت و شمایل هر خیالی که به واسطهی آن قصد گریز دارم، میسرد و فرومیرود، همچون وردی هولناک با هر کلامی که میشنوم میآمیزد، با من به میلههای مخوف زندانم میچسبد، در بیداری آزارم میدهد، خواب پریشانم را میپاید و در هیئت چاقویی در رؤیاهایم پدیدار میشود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 392.۱۰ مگابایت |
مدت زمان | ۰۷:۰۸:۱۴ |
نویسنده | ویکتور هوگو |
مترجم | بنفشه فریس آبادی |
راوی | اشکان عقیلی پور |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۳/۰۴ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب از لحاظ ساختاری خیلی زیبا و روان و استفاده از لغات کاملا ماهرانه بود و اگر بخواهم از لحاظ محتوی به آن نگاه کنم میگویم که حرف های اقای ویکتور هوگو صحیح هست اما آموزش و پرورش و ... اینها علت تامه برای حل شدن معضل جرم و جنایت نیست اگرچه برای آن زمان فرانسه شاید تا حدی گره گشا بوده اما الا پیچیده تر از این حرف هاس هست. صرف آموزش کافی نیست بلکه مردمان باید از یک نگهبان درونی بترسند که چه در خفا و چه در آشکارا شخص جرم و جنایتی انجام ندهد )منطورم همان پیاده شدن متون دینی در جامعه است) کاشکی آقای ویکتور هوگو در الا میبودند و میدیدند که چه اشخاص تحصیل کرده و متمدنی هستند که دارند جنایت هایی وارد میکنند برای آنها چه راهکاری دارند مثل اسرائیل و آمریکا که روزانه چندین تن بمب بر سر مظلومان و کودکان میریزند
اولین باری بود که کتاب صوتی گوش دادم و خوشحالم که با اجرای خوب اشکان عقیلی پور رو به رو شدم و منو اشتی داد با ک تاب صوتی و مطمئنم که اگه این کتاب متنی میخوندم انقد بهم مزه نمیداد که با اجرای عقیلی پور حال داد بهم کل کتاب مدام عصبی بودم که چرا نمیتونم هایلایت کنم چون این کتاب حرف حق زیاد داشت داستان اخرین روز یک محکوم خیلی تلخ بود و روحیه ادمو داغون میکرد ولی داستان دوم یعنی کلود بینوا با اینکه کوتاه تر بود برام کشش بیشتری داشت و تلخ تر بود چون بر اساس واقعیت بودش درکل کتاب تلخ و اموزنده ای بود برا افسردگی گزینه خوبیه😂👌🏻
نگارشی با سبک سیال ذهنی! ویکتور هوگو این رمان کوتاه را از زاویه ذهن و تفکرات یک محکوم به اعدام به زیبایی روایت میکند. درست همانگونه که داستایوفسکی با الهام از این سبک هوگو، رمان هایی مثل نازنین و شب های روشن را نوشته است. این رمان همچنین نقد جدی هوگو بر اعدام های آن زمان فرانسه است آن هم با گیوتین. راوی هم مسلط و بسیار روان و گویا هنرنمایی کرده است.
قسمت های اولش بسیار تلخ هست و آمادگی روحی میخواد هضم کردنش، ولی به مرور به دل آدم میشینه و از مقوله اصلی اعدام سوق پیدا میکنه به باعث و بانی وضع موجود آن دوران. فقری که باعث خشونت میشه زاییده ی خباثت رنگین و فریبنده ی ثروتمندان استثمارگر هست، و در تمام تاریخ این رویه ادامه دارد. مصداق هاش کم نیست و قابل جایگذاری ، عدالت اجتماعی یه بلوغ جمعی و تاریخی رو میطلبه که گویا قبل از فاجعه در هیچ کجای دنیا جوانه نزده!!
خیلی تلخ، زیبا سنگین دلهره آور با مضمونی زیبا. خیلی از منظر روحی تحت فشار قرارم داد ولی بی اختیار نتونستم گوش دادن رو متوقف کنم. نوشته های ویکتور هوگو در کل خیلی روان و لطیف و زیباست و در تصویر پردازی فوق العاده هست به صورتی که آدم میتونه خودش رو در جای شخصیت داستان قرار بده.
قلم نویسنده فوق العاده زیبا...با اینکه همه چیز رو به خوبی و کافی توصیف کرده بود اما خبری از توضیح اضافه و حوصله سر بر و ادبیات سنگین توی متن نبود و اینکه خیلی ناراحت کننده و تلخ بود اما همچنان جذاب بود و گیرا. من هیچ وقت به این موضوعات فکر نکرده بودم از قبل ذهنمو درگیر خودش کرد.
واقعا از لحاظ روحي درگيرم كرد ب حدي كه تنها كتابي بود ك شبا گوش نميدادم تا انرژي بد نداشته باشه رو خوابم تصوير سازي ها خيلي دقيق بود و باعث ميشد همزاد پنداري كنم با شخصيت ها در كل كتاب اموزنده اي بود پيشنهاد ميكنم با دقت گوش بديد
کتاب بسیار خوب و تاثیر گذار متن این متن در حقیقت بسیار زیبا و روانه که متونه شما رو به دنیای اون کتاب ببره من با اینکه کتاب جایگاه زیباتری در زندگی داره ولی در زمان کار با گوش دادن به این کتاب بسیار دنیای زیبایی رو درک کردم
این کتاب رو همه باید مطالعه کنند و بیش از یک بار اون رو شنید.از آقای عقیلی پور به سهم خودم بسیار سپاسگزارن که اینقدر تاثیر گذار کتاب رو خوندند.
عااالی بود صدای عقیلیپور و کیفیت ضبط رادیوگوشه عااالیه. رادیوگوشه ثابت کرده یه سروگردن بالاتر از بقیهاس👌👌👌👌