0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
عادت می کنیم

معرفی، خرید و دانلود کتاب صوتی عادت می کنیم

نویسنده:
زویا پیرزاد
درباره عادت می کنیم

زن‌ها موجودات عجیبی هستند. موجوداتی با احساسات پیچیده و مغزهایی که به جزئیات بیش از هر چیز دیگری اهمیت می‌دهند. از بیشتر مردان دنیا که بپرسید، زن‌ها را سؤالاتی بی‌جواب می‌دانند که رفتارهایی پیش‌بینی‌ناپذیر دارند و چندان قابل‌اعتماد نیستند. نوشتن از زن‌ها هم کار پیچیده‌ای است و کمتر نویسنده‌ای توانسته است در آفریدن دنیای زن‌ها موفق عمل کند. عادت می‌کنیم، اثری از زویا پیرزاد، نویسنده‌ی کتاب مشهور «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» است، زنی که نوشتن از زن‌ها خوب بلد است و احساس همذات‌پنداری فوق‌العاده‌ای در داستان‌هایش به چشم می‌خورد.

درباره کتاب عادت می‌کنیم، سفر به دنیایی کاملاً زنانه

عادت می‌کنیم یکی از مشهورترین رمان‌های زویا پیرزاد است. این کتاب پس از کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم که یک رمان زنانه بود منتشر شد و بار دیگر هنر نویسنده‌اش را به رخ کشید. زویا پیرزاد عادت می‌کنیم را از نگاه دانای کل و بر اساس زندگی زنی به نام آرزو صارم نوشته است. او زنی است که در میان آرزوها و توقعات مادر و دخترش باقی‌مانده و در این میان سعی می‌کند خودش باقی بماند.

آنچه درباره‌ی داستان عادت می‌کنیم مشخص است، نگاه تند و تیز نویسنده به مردهاست. در داستان پیرزاد جهان حول زن‌ها می‌چرخد و جایی برای هیچ مردی به معنای واقعی وجود ندارد. به‌جای آن زن‌ها تلاش می‌کنند جایگاهشان را تمام‌وکمال به دست آورند و در صدر آن‌ها آرزوست که برای به‌دست‌آوردن چیزهایی که می‌خواهد، برای راضی نگه‌داشتن بقیه و برای خلاف جهت آب شناکردن می‌جنگد و پیش می‌رود. بسیاری از منتقدان این کتاب را یک‌طرفه دانسته‌اند و معتقدند پیرزاد بی‌رحمانه به عناصری از اجتماع که مطلوبش نیستند می‌تازد. از سوی دیگر قلم او طرفداران خودش را هم دارد و آن‌هایی که درد او را می‌شناسند و می‌فهمند همذات پنداری زیادی با آن دارند.

داستان عادت می‌کنیم یکی از داستان‌های پرفروش ادبیات فارسی است و به زبان‌های فرانسوی، ایتالیایی و گرجی هم برگردانده شده است. این کتاب در نقاط مختلف دنیا هم اعتبار زیادی برای نویسنده‌اش به دست آورده است.

داستان کتاب عادت می‌کنیم      

عادت می‌کنیم داستان سه زن از سه نسل است. ماه منیر، آرزو و آیه، مادربزرگ، مادر و دختری هستند که باهم زندگی می‌کنند و هرکدام در دنیای خودشان غوطه‌ورند. آرزو از همسرش جدا شده و کسب‌وکار پدرش را اداره می‌کند. او در دنیای مردانه‌ی نمایشگاه‌دارهای اتومبیل خودش را حفظ کرده و توانسته است کسب و کارش را پیش ببرد و موفقیت‌های زیادی را به دست آورد. از بیرون که به آرزو نگاه می‌کنی او زنی موفق است که توانسته برای خانواده‌اش کارهای زیادی انجام دهد اما از کمی نزدیک‌تر او زنی تنهاست که کار زیادی در زندگی برای خودش انجام نداده و حالا بزنگاهی در زندگی‌اش رسیده که باید میان خواسته‌های خودش و خواسته‌های اطرافیانش تصمیم بگیرد. همین جاست که دنیای تماماً زنانه‌اش، دوستش شیرین، مادرش و دخترش به او هجوم می‌برند و ترجیح می‌دهند او را در شرایط مطلوبش نگه دارند.

درباره زویا پیرزاد، خالق قصه‌های خاص زنانه

زویا پیرزاد زنی است با نوشته‌های زنانه، او با تمام وجود از زن بودن می‌نویسد و تصویری تازه از زن ایرانی را در رمان‌هایش ارائه می‌کند. تصویری که پیش از او در ادبیات ما چندان جایگاهی نداشته است.

زویا پیرزاد، نویسنده‌ی ایرانی ارمنی تباری است که در سال 1331 در آبادان به دنیا آمد. پدرش ریشه‌های روس داشت و مادرش از ارمنی‌های ایران بود. او در آبادان بزرگ شد و همزمان با ازدواجش به تهران آمد. او از سال‌های آغاز جوانی به نوشتن علاقه داشت اما خیلی دیر به شهرت رسید. هرچند در دهه‌ی 70 داستان‌های کوتاهی مانند مثل همه‌ی عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک از او منتشر شدند اما چیزی که نام زویا پیرزاد را سر زبان‌ها انداخت، رمان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم است.

داستان چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم داستان یکی از خانواده‌هایی است که در سال‌های پیش از انقلاب در شهرک‌های شرکت نفت در آبادان زندگی می‌کنند. این داستان به چندین و چند زبان برگردانده شده و در ایران هم جوایز ارزشمندی مانند جایزه بنیاد گلشیری، جایزه ادبی یلدا و جایزه کتاب سال وزارت ارشاد را به دست آورده است. این کتاب خواندنی تا کنون بیش از شصت بار تجدید چاپ شده است و هنوز هم یکی از شناخته‌شده‌ترین کتاب‌های ادبیات معاصر ایران به‌حساب می‌آید.

زویا پیرزاد به چند زبان مختلف از جمله فرانسه مسلط است و رمان‌های مشهوری مانند آلیس در سرزمین عجایب را به فارسی برگردانده است و کتاب‌های خودش را هم به فرانسوی برگردانده است که می‌توان همین موضوع را عامل محبوبیت کتاب‌هایش در این سرزمین دانست. پیرزاد این روزها ساکن آلمان است.

انتشار کتاب عادت می‌کنیم در ایران

کتاب عادت می‌کنیم را مانند بسیاری از کتاب‌های پیرزاد انتشارات مرکز در سال 1385 منتشر کرد. این کتاب با جلد آبی رنگ و فونت سفید عنوان شناخته می‌شود و هنوز هم پس از سال‌ها خوانندگان خودش را دارد. انتشارات نوین کتاب نسخه‌ی صوتی این کتاب جالب را با صدای فاطمه معتمدآریا، بازیگر توانمند کشورمان که برای آثاری چون گیلانه، کلاه قرمزی، مرد عوضی و اینجا بدون من شناخته می‌شود منتشر کرد. معتمدآریا با صدای جذاب و آشنایش، کیفیت جدیدی به این رمان بخشیده و شنیدنش را بسیار لذت‌بخش کرده است.

چرا باید رمان عادت می‌کنیم را شنید؟

رمان عادت می‌کنیم یک داستان شنیدنی است، داستانی که به چیزهایی پرداخته که شاید در نگاه اول مشکلات بزرگی به‌حساب نیایند اما می‌توانند روح آدمی را ذره‌ذره از بین ببرند و از او کس دیگری بسازند. زویا پیرزاد در داستان عادت می‌کنیم روح یک زن را شکافته و از دردهایش حرف زده است. کتاب پیرزاد جایی است که می‌توانید دردهای یک زن را جدای از کلیشه‌هایی که ممکن است در ذهن بیشتر افراد جای داشته باشد، ببینید، بشنوید و احساس کنید. این کتاب یک داستان پر از هیجان یا یک معمای عجیب و غریب نیست، جریان یک زندگی است با تمام تلخی‌ها و شیرینی‌هایش و زشتی‌ها و زیبایی‌های یک دنیای کاملاً زنانه را به رخ می‌کشد. اگر به دنبال یک داستان روان و زیبا هستید که با آن چند ساعت از یک عصر تابستانی را پر کنید رمان عادت می‌کنیم یک انتخاب دوست‌داشتنی است.

پس از عادت می‌کنیم چه بخوانیم؟

در سراسر این متن چندین بار به کتاب چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم اثر همین نویسنده اشاره شد.

در بخشی از کتاب صوتی عادت می‌کنیم می‌شنویم

برای سومین بار گفت: «چرا؟»

محسن سر زیر انداخت. طره‌ی موی صاف و سیاه رسید تا نوک دماغ: «اشتباه کردم خانم صارم، ببخشید.»

آرزو به شیرین نگاه کرد که ابرو و شانه بالا داد و با پاک‌کن چیزی را پاک کرد. دوباره به محسن نگاه کرد: «سر بالا بگیر، توی چشم‌هام نگاه کن و بگو چرا؟ پول برای چی لازم داشتی؟ قرض داری؟ مریض داری؟»

محسن سربلند کرد موها را پس زد و سعی کرد پلک نزند. لب گزید. پا به پا شد به حیاط نگاه کرد و بالاخره پلک زد و دو قطره اشک افتاد روی گونه‌ها: «اشتباه کردم خانم صارم.»

«تا دلیلش را نفهمم ببخشید و اشتباه کردم به دردم نمی‌خورد. بگو پول برای چی می‌خواستی؟ لازم داشتی یا فکر کردی داری زرنگی می‌کنی؟» نگاه از مرد جوان گرفت و خیره شد به تقویم روی میز.

محسن دست کشید به هر دو گونه و من و من کرد: «می‌خواستم برای مادر، چیز ... ماشین رختشویی بخرم»

آرزو چند لحظه زل زد به محسن. بعد به شیرین نگاه کرد. بعد به عکس پدر روی دیوار بعد به یکی از کشوهای میز که نیمه‌باز بود. یکهو داد زد: «گمشو بیرون. نه فقط احمقی که دروغگو هم هستی. بیرون»

محسن زد زیر گریه: «ببخشید غلط کردم، نامزدم گفت اگر دستبند طلا نخرم نامزدی بی نامزدی.»

شیرین دست کشید به پیشانی و سر تکان داد. آرزو تکیه داد به پشتی صندلی و به حیاط نگاه کرد. توی باغچه دو گنجشک از یکی از زیرگلدانی‌ها آب می‌خوردند.

                                                                                             

 

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
mp۳
حجم
487.۱۹ مگابایت
مدت زمان
۰۸:۵۰:۳۶
نویسندهزویا پیرزاد
راویفاطمه معتمدآریا
ناشرنوین کتاب
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۱/۰۱/۲۳
قیمت ارزی
6 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
mp۳
۴۸۷.۱۹ مگابایت
۰۸:۵۰:۳۶

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.8
از 5
براساس رأی 225 مخاطب
آموزنده 🦉 (1)
5
ستاره
51 ٪
4
ستاره
16 ٪
3
ستاره
6 ٪
2
ستاره
12 ٪
1
ستاره
14 ٪
168 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
m
meh********@yahoo.com
۱۴۰۱-۰۲-۰۱
1

من یک اصل دارم تا جایی که میتونی از سلبریتی ها و عوارض شان فاصله بگیر، واسه همین هیچکدام از نوشته ها و گویش های اینها را استفاده نمیکنم.

b
bsh****@gmail.com
۱۴۰۱-۰۲-۰۱
1

من نمیدونم چه اصراریه که بازیگرا تو همه چیز سرک بکشن،کتاب خوانی رو‌ بسپارین به اهلش

9
918758****
۱۴۰۱-۰۲-۰۱
2

من ترجیح میدم صدای روی کتاب ها مربوط به کسانی باشد که نمی شناسم. در کل صدای بازیگران برای کتاب های صوتی را نمی پسندم.

9
919795****
۱۴۰۱-۰۲-۰۱
1

بهتراست خوانش کتابهای صوتی به گوینده سپرده شود تا بهتر بشود باشخصیتهای داستان همگام شد،صدای هنرپیشه یکسره چهره اورا جلوی چشم میاوردوهمگام شدن با دنیای داستان را خراب میکند

e
eng***********@gmail.com
۱۴۰۱-۰۲-۰۱
4

زیاد صدای ایشون به متن نمیاد.. کاش خانم مقدمی این کتاب هم میخواند

ر
رضا امامی
۱۴۰۱-۰۲-۰۲
5

سلبربتی هاذهن ماروفقیرمیکنند۰ومارواز لذت لحظه حال جدامیکنند

9
912798****
۱۴۰۱-۰۲-۰۱
5

عالیه،تاالان هیچ صدایی اندازه ی صدای خانوم معتمد آریارو دوست نداشتم برای شنیدن داستان.انقدر قشنگ میخونه که آدم حس میکنه در اون موقعیت قرار داره،معرکه بود.امیدوارم کتابهای بیشتری با صدای ایشون خونده بشه.

s
saeid behpour
۱۴۰۱-۰۲-۰۲
5

دوست عزیزی که انقدر انتقاد میکنی از صدای یک نفر، مگر شما رو مجبور کردن به این کتاب با صدای ایشون گوش بدی؟ این یک موضوع کاملا سلیقه ایی هست! اگر ارتباط برقرار نمیکنی با لحن و گفتار کسی، خیلی راحت میتونی گوش نکنی به کتاب! تعجب میکنم از شماهایی که مثلا از جامعه کتابخوان هستین، وای به حال بقیه

s
she**************@gmail.com
۱۴۰۱-۰۲-۰۲
3

از حق نگذریم، نسخه‌ی نمونه خیلی خوب بود. نمی دونم چرا اینقدر نسبت به قرائت خانم معتمد آریا ایراد گرفتند؟ لحن و اجرا شون خیلی خوبه.

9
902873****
۱۴۰۱-۰۲-۰۲
1

دوست نداشتم صدای خانم معتمد آریا رو ، رو کتاب نمینشست با احترام

نمایش 158 نقد دیگر
3.8
(225)
آموزنده 🦉 (1)
88,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
عادت می کنیم
عادت می کنیم
زویا پیرزاد
فاطمه معتمدآریا
نوین کتاب
3.8
(225)
آموزنده 🦉 (1)
88,000
تومان