خر و روباه
روبهی میدوید در غم جان
روبهی دیگرش بدید چنان
گفت: خیر است، بازگوی خبر
گفت: خر گیر میکند سلطان
گفت: تو خر نئی، چه میترسی؟
گفت: آری، ولیک آدمیان
میندانند، فرق مینکنند
خر و روباهشان بود یکسان
زان همی ترسم ای برادر من
که چو خر برنهندمان پالان!
انوری ابیوردی
-از متن کتاب-