غربت نشین که شدم همه چیز سخت بود و مامان و بابا هم نبودند. کمی که گذشت همه چیز خوب شد ولی باز هم مامان و بابا نبودند. اصلا خوبترینهای هر جای دنیا بدون بابا و مامان یک چیز کم دارد. قصههایی که این جا میخوانید مال روزهای بودن بابا و مامان است. روزهایی که گفتیم و خندیدیم و با تمامشان خاطره ساختیم. روزهایی که علیالقاده باید فقط عکس میشدند و میرفتند توی آلبوم. ولی چون شهد و شکرشان زیاد بود، شدند ننهنامه تا طعمشان بر روی کاغذ هم ماندگار شود. ننهنامه قصه شیرینکاریها و گفتنیهای شیرین بابا و مامان با چاشنیهای اضافه بنده سحر شریف نیک است.