کتاب این راهش نیست نشر انتشارات کتاب کوله‌پشتی

درباره کتاب این راهش نیست

بسیاری از افراد در سودای موفق شدن هستند و دوست دارند از راه‌های مشخص، به دستاوردهای بزرگی برسند. اما کتاب این راهش نیست (Barking Up the Wrong Tree) به نویسندگی اریک بارکر، به شما می‌آموزد که دستورالعمل مشخصی برای موفق شدن وجود ندارد و بهتر است به جای رویاپردازی درباره موفقیت، به روش خودتان زندگی کنید. الگوگیری از افراد موفق تا حدی می‌تواند سازنده باشد؛ اما بیشتر از آن مخرب است و شما را از اشتیاق بازمی‌دارد. این کتاب می‌تواند مسیر راه‌تان را روشن کند و بهتان جسارت انتخاب بدهد.

کتاب این راهش نیست: چرا هرآنچه در مورد موفقیت می‌دانید (عمدتاً) اشتباه هستند؟ یکی از بهترین کتاب‌های انگیزشی و موفقیت است که شما را با مسیر جدیدی آشنا می‌کند. این کتاب تلاش دارد تا چشم‌های شما را به روی واقعیت باز کند و می‌آموزد که هرکس باید با توجه به تفاوت‌های فردی، در مسیر موفقیت قدم بردارد. واقعیت این است که نسخه از قبل پیچیده‌شده‌ای وجود ندارد و به تعداد انسان‌های روی کره زمین، راه برای پیروزی وجود دارد. بنابراین بهتر است خودتان را از چارچوب‌ها رها سازید و به همان‌طور که دوست دارید زندگی کنید.

این اثر که یکی از آثار پرفروش نیویورک‌تایمز و ژورنال وال استریت است، باورهای همیشگی درباره موفقیت که به نظر منطقی می‌رسند را به چالش می‌کشد و به شما می‌آموزد پای‌بند بودن به این باورها، فقط شما را از مسیر دور می‌کند. به جای آن می‌توانید به تقویت باورها و نگرش‌های خود بپردازید و از راه خودتان موفق شوید. از آن‌جایی که شما به‌عنوان یک انسان دارای خصایص متمایز هستید، پس راه‌تان نیز باید متمایز باشد. شما می‌توانید هوشمندانه، در جایی که باید، از زندگی افراد موفق درس بگیرید و در جایی دیگر، مطابق سلیقه و اراده خودتان پیش روید. کتاب پیش رو علاوه‌بر منعکس کردن نظرات و تجربیات نویسنده، دارای نتایجی از پژوهش‌های علمی معتبر است.

این کتاب را « زهرا جهانفریان» به فارسی برگردانده و «انتشارات کتاب کوله‌پشتی» آن را در سال ۱۴۰۰ منتشر کرده است. این راهش نیست موفقیت‌های زیادی به‌دست آورده و در چندین نشریه و وب‌سایت معتبر، به‌عنوان یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌ها معرفی شده است.

درباره نویسنده کتاب، اریک بارکر

اریک بارکر (Eric Barker) نویسنده خلاق و بلاگر آمریکایی است که نوشته‌هایش در نشریه‌های معتبری مثل وال‌استریت ژورنال و نیویورک‌تایمز چاپ می‌شوند. او علاوه‌بر نوشتن کتاب و یادداشت، سخرانی‌های متعددی نیز برگزار کرده است. بارکر هم‌اکنون در کالیفرنیا زندگی می‌کند. او توانست با نوشتن کتاب Barking Up the Wrong Tree به شهرت جهانی برسد و به‌عنوان یکی از افراد خلاق حوزه موفقیت شناخته شود.

کتاب این راهش نیست برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به مباحث حوزه توسعه فردی و موفقیت علاقه دارید، از خواندن این کتاب بی‌نهایت لذت می‌برید و می‌توانید تجارب جدیدی کسب کنید. این اثر به شما آموزش‌های مفیدی درباره راه و رسم موفق شدن می‌دهد و تلاش می‌کند از شما فردی جسور بسازد که به سوی رویاهاش در حال حرکت است.

این کتاب چه کمکی به شما می‌کند؟

شما می‌توانید با خواندن این کتاب، از فرمول‌های تکراری موفقیت که بسیاری از مکاتب انگیزشی آن‌ها را رواج می‌دهند خلاص شوید و به روش خودتان زندگی کنید. همان‌طور که گفته شد، هیچ راه مشخص و یکسانی برای موفقیت وجود ندارد و شما می‌توانید یک راه جدید بسازید. با مطالعه این اثر متوجه می‌شوید چرا چیزهایی که در مورد موفقیت می‌دانید، (عمدتاً) اشتباه هستند و چرا باید آن‌ها را کنار بگذارید. شما با مطالعه این کتاب می‌توانید به سوالات مهمی از قبیل سوالا زیر، پاسخ دهید:

- چرا تلاش برای بالا بردن اعتماد به نفس کار درستی نیست؟

 - چگونه فلسفه بودا راه حل بهتری پیش پای ما قرار می‌دهد؟

- چرا دانشجویان ممتاز به ندرت میلیونر می‌شوند؟

- چگونه بزرگ‌ترین ضعف شما می‌تواند بزرگ‌ترین قدرت شما به حساب بیاید؟

در بخشی از کتاب این راهش نیست می‌خوانیم

در محل کارتان از شما می‌خواهند کار خود را خوب انجام دهید و این امرمعقولی‌ است؛ اما شبیه یک بازی است که شما آن را خیلی خوب انجام می‌دهید. این خیلی خسته‌کننده است.احتمال شکست دربازی‌هایی که خوب طراحی شده‌اند ۸۰ درصد است. به این خاطر که به شما برای ادامه کار انگیزه بدهند؛ ولی رئیس شما از شکست خوشش نمی‌آید. اگرهیچ شکستی در کار نباشد هیچ سرگرمی‌ای هم در کار نخواهد بود. کارهای پرمشغله ریادی هستند که هیچ‌گونه چالشی در آن‌ها وجود ندارد. پس چطور می‌توانند شما را سرگرم کنند؟ خبر خوب این است که این امر تا حدودی دست خودمان است. تحقیقات نشان می‌دهند ما کارهایی که خوشحال‌ترمان می‌کنند را انجام نمی‌دهیم؛ کارهایی را انجام می‌دهیم که آسان‌ترند. مثلاً اگر حوصله بیرون‌رفتن با دوستانمان را نداریم ممکن است خودمان را مجبور به انجام آن کنیم و بعد ببینیم که به ما خوش گذشته. ما فکرمی‌کنیم دلمان می‌خواهد استراحت کنیم؛ ولی آنچه واقعا دلمان می‌خواهد یک چالش متفاوت است. ماعاشق کارهای ساده‌ایم ولی چیزی که خوشحالمان می کند همان عامل محرک و انگیزه است.