کتاب من ادواردو نیستم! نشر انتشارات شهید ابراهیم هادی

کتاب من ادواردو نیستم! دارای ۷۲ داستان کوتاه است که درباره‌ی زندگی شهیدان شیعه، به ویژه ثروتمندترین شهید، یعنی ادواردو آنیلی تعریف می‌شود. این داستان‌ها به طرح‌ها و اتفاقات مختلفی از زندگی این شهید پرداخته و تجربیاتی از شجاعت، تضحیه، و ایمان عمیق آنان را به خواننده ارائه می‌دهند. پیام اصلی این کتاب به عنوان یک مجموعه از داستان‌های کوتاه از زندگی نامه شهید ادواردو آنیلی، تشویق به ارتقاء اراده، ایمان، و شجاعت در مقابل مشکلات و تحدیدات زندگی است. این داستان‌ها به خواننده نشان می‌دهند که در برابر دشواری‌ها و مواجهه با چالش‌های زندگی، ایمان به اهداف ارزشمند و تضحیه برای دیگران می‌تواند به عنوان یک مثال الهام‌بخش عمل کند. این کتاب در دسته کتب زندگی نامه و سفرنامه فیدیبو قرار دارد.

شهید ادواردو آنیلی یک شخصیت بسیار جالب و پیچیده بود که از یک خاندان ثروتمند ایتالیایی به دنیا آمد. وی فرزند جیانی آنیلی بود، که یکی از سرمایه‌داران بزرگ ایتالیایی بود و مالک سابق مجموعه فیات و مارلا کاراچو بود. این مالکیت‌ها و ثروت خانواده آنیلی، زندگی وی را در معرض تجربیات مختلفی قرار داد. یکی از جنبه‌های جالب زندگی ادواردو آنیلی این است که در جوانی به اسلام و سپس به مذهب تشیع گروید. این تبدیل مذهبی برخلاف تاریخچه‌ی خاندان ثروتمند و قدرت‌طلب آنیلی بود. ادواردو آنیلی به تشیع روی آورد و به عنوان یک شیعه مسلمان به زندگی مذهبی پرداخت.

به علاوه، ادواردو آنیلی با صهیونیست‌ها همکاری‌های گسترده‌ای داشت، که این مسئله باعث تعارض و تضاد در زندگی وی شد. این تعارض بین معتقدات دینی و ارتباط با صهیونیست‌ها، یکی از جوانب پیچیده زندگی او بود. شهادت ادواردو آنیلی نشان‌دهنده تغییرات عمیق در معتقدات و ارزش‌های او بود. او به یکی از شهدای تشیع تبدیل شد و در مسیر دفاع از اصول دینی و انسانیت، جان خود را فدا کرد. این تبدیل و تضحیه نشانگر اراده‌ی قوی و ایمان عمیق او به اصول انسانی و مذهبی بود.

داستان زندگی ادواردو آنیلی به عنوان یک شهید واقعی که از خاندانی ثروتمند به دنیا آمد و در مسیر ایمان و اصول دینی پیش رفت، بسیار الهام‌بخش است. این داستان نشان می‌دهد که ایمان و اراده می‌توانند به انسان‌ها قدرتی عظیم برای تغییر و بهبود دنیا بدهند، حتی اگر آنها از محیط‌ها و شرایطی به دنیا آمده باشند که با اصول ایشان تضاد دارند.

چرا باید این کتاب را بخوانیم

این کتاب، زندگی فوق‌العاده و پر از پیچیدگی شهید ادواردو آنیلی را به شما معرفی می‌کند و به عنوان یک منبع الهام‌بخش و انگیزشی برای خوانندگان عرضه می‌شود. دلایلی که باید این کتاب را بخوانیم عبارتند از:

·      الهام‌بخشی از شجاعت و ایمان: زندگی ادواردو آنیلی به عنوان یکی از شهدای تشیع که از خاندان ثروتمند به دنیا آمده بود، نشان می‌دهد که ایمان عمیق و شجاعت می‌توانند انسان را به عنوان یک مبارز برای اصول انسانی و مذهبی تبدیل کنند. این داستان‌های الهام‌بخش می‌توانند شما را به تقویت اراده و ایمان خود ترغیب کنند.

·      شناخت نزدیکتر به تاریخ و فرهنگ ایتالیا: این کتاب به شما فرصت می‌دهد تا زندگی و مسیر تحولی یکی از شهروندان برجسته ایتالیا را بشناسید و با تاریخ و فرهنگ این کشور آشنا شوید.

·      معرفی به مفهوم شهادت و تضحیه: زندگی ادواردو آنیلی به عنوان یک شهید نشان می‌دهد که تضحیه برای اصول و ارزش‌های معنوی می‌تواند به عنوان یک عمل بسیار مقدس و ارزشمند در جهان دیده شود. این کتاب مفهوم شهادت و تضحیه را به شما نزدیک‌تر می‌کند.

·      آشنایی با ارتباطات بین المللی و تضادات اخلاقی: ارتباطات ادواردو آنیلی با صهیونیست‌ها و تضادات اخلاقی که در زندگی او وجود داشت، موضوعاتی مهم را برای بحث و بررسی ارائه می‌دهند و به شما اجازه می‌دهند تا به بررسی این تضادات اخلاقی و انتخاب‌های اصولی در زندگی او بپردازید.

به طور کلی، خواندن کتاب من ادواردو نیستم! می‌تواند به شما به عنوان خواننده‌ای به دنبال انگیزه، ایمان، و درک بهتر از مسیرهای تحولی زندگی انسانی و ارزش‌های مذهبی کمک کند و از شما برای تفکر و بررسی عمیق‌تر در مورد انسانیت و معنویت الهام بخشد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم

حتماً در تاریخ خوانده‌اید. مشرکان مکه رفتند پیش پیامبر. به پیامبر گفتند: ای محمد (ص). ما هر چه بخواهی به تو می‌دهیم. هر چقدر پول و ثروت و مال و منال بخواهی به تو می‌دهیم. هر پست و مقامی هم بخواهی به تو می‌دهیم. اصلاً تو را می‌گذاریم رئیسمان. تو را می‌گذاریم سرورمان. فقط یک شرط دارد. آن هم اینکه دست از آیینت برداری.

پیامبر اخم‌هایش را توی هم کرد. همان‌جا آبِ پاکی را ریخت روی دست مشرکان. بهشان گفت: به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارید که دینم و رسالتم را رها کنم، هرگز این کار را نخواهم کرد! می‌بینی چه پیامبری داری؟ می‌بینی چه ولی و پیشوایی داری؟ با خودت می‌گویی ببین چه جور دل از دنیا کَنده که دنیا توی نگاهش شده هیچ. شده پوچ. یک لحظه بایست. یک لحظه توقف کن! من کسی را می‌شناسم که یک قطره از اقیانوس بی‌پایان رسول الله (ص) در کام او ریخته شد و همچون پیامبر به دنیا و همه مافیهایش پشت پا زد.

شهید ادواردو آنیلی را می‌گویم. کسی که پدرش صاحب کارخانجات عظیم ماشین‌سازی فیات بود و یکی از ثروتمندترین انسان‌های دنیا. می‌دانی داستانش چیست؟ در چند خط. قرار بود ثروتی که تو توی خوابت هم نمی‌بینی، یکجا به او برسد. ثروتی معادلِ سه برابر درآمدِ نفتیِ ایران. می‌دانی یعنی چه؟! یعنی سه برابر پول کشور نفت‌خیزمان، ریخته شود توی جیب یک نفر. فقط و فقط توی جیب یک نفر!

پیشنهادهایی به دوست‌داران کتاب

·      کتاب لهجه‌ ها اهلی نمی‌ شوند

·      کتاب تفنگ های تخته ای

·      کتاب خاطراتم در زندان زنان