- یک نقاش قصهگو:
«فرد اولمن» نویسنده و نقاشی آلمانی است که زمستان ۱۹۰۱ در یک خانوادهی متوسط یهودی اهل اشتوتگارت متولد شد. مراحل تحصیل در رشتهی حقوق را در شهرهای فرایبورگ، مونیخ و توبینگن سپری کرد. در خلال جنگ جهانی دوم و با روی کار آمدن «آدولف هیتلر» ناچار شد به پاریس و چند سال بعد به لندن نقل مکان کند. اولمن برخی از سالهای دوری از وطن را با کشیدن نقاشی و فروش آنها گذراند و نخستین اثر داستانی خود «دوست بازیافته» را در سال ۱۹۷۱ منتشر کرد. این داستان سالها با استقبال چندانی مواجه نشد. اما مدتی بعد و در سال ۱۹۷۷، دوست بازیافته تجدید چاپ شد و آرتور کوستلر نویسندهی بهنام مجارستانی، مقدمهای بر آن نوشت. این بار کتاب با استقبال شایستهای مواجه شد و نویسنده را بر آن داشت تا در چند جلد، دنبالهای هم بر این کتاب بنویسد؛ آثاری که هیچکدام نتوانستند تجربهی دوست بازیافته را تکرار کنند. فرد اولمن بهار ۱۹۸۵ در لندن درگذشت.
- شاهکاری کوچک:
آرتور کوستلر، در مقدمهای که بر دوست بازیافته نوشته، این کتاب را «یک شاهکار کوچک» خطاب کرده است. این توصیف کوتاه، شاید بهترین شرحی باشد که بتوان بر این اثر نوشت. کوستلر کتاب را بهجهت حجم کم و روایت کوتاهش «کوچک» دانسته است. اما شاهکار بودنش، نیاز به توضیح چندانی ندارد. فقط کافی است مخاطب با کتاب همراه شود؛ دو ساعت و نیم به خاطرات راوی از تنهاییاش، از آغاز دوستی او با کنراد و فراز و فرود این رفاقت گوش کند؛ تا به دقایق پایانی کتاب برسد، به جملههای انتهای آن. آنگاه میخکوب خواهد شد؛ به عقب باز خواهد گشت و میان داستانهای روایتشده، حرفهای ناگفته را نیز خواهد دانست و «شاهکار» بودن دوست بازیافته را تأیید خواهد کرد. دوست بازیافته داستانی است جذاب و پرمغز که قلم پرقدرت نویسنده و ترجمهای روان نیز آن را تکمیل کردهاند. اولمن تا پایان کتاب شما را بهدنبال سرنوشت دو دوستِ قصه خواهد کشاند و در انتها، شما را غرق در شگفتی با داستانی دیگر تنها خواهد گذاشت؛ داستانی نانوشته که تازه با پایان قصه آغاز میشود.
- یادگاری از دوست بازیافته:
درنهایت، همۀ ما بدون استثنا در زندگی ناموفقیم، و همهمان چیزی بیش از «موجوداتی از یک زیرگونۀ پست» نیستیم. نمیدانم کجا خواندم که «مرگ اعتماد ما به زندگی را از بین میبرد و به ما نشان میدهد که درنهایت در برابر فنایی که در انتظار ماست، همهچیز بیهوده است». آری، «بیهوده» تعبیر درستی است. با اینهمه فکر میکنم که نباید از زندگی ناراضی باشم؛ تعداد دوستانی که دارم، بر تعداد دشمنانم میچربد و لحظاتی پیش میآید که تقریباً از زندگی لذت میبرم: هنگامی که غروب خورشید یا برآمدن ماه را تماشا میکنم یا هنگامی که چشمم به برف روی قلۀ کوهها میافتد.
- کتاب صوتی دوست بازیافته:
کتاب صوتی «دوست بازیافته» اثر «فرد اولمن» نتیجهی همکاری نشر صوتی آوانامه و «نشر ماهی» است که با ترجمهی «مهدی سحابی» و صدای «مهدی صفری» تولید شده است. به مخاطبان این کتاب پیشنهاد میشود کتاب صوتی «گیرنده شناخته نشد» اثر «کاترین کرسمن تیلور» را نیز با ترجمهی «بهمن دارالشفایی» و اجرای «آرمان سلطانزاده» و «مهدی صفری» گوش کنند.
به مانند داستان «گیرنده شناخته نشد»، در این داستان نیز شاهد دوستی صمیمی دو آلمانی، در بحبوحهی شیوع نازیسم هستیم. همانند مارتین و ماکس، هانس و کنراد نیز تصور نمیکردند سیاست، رابطهی خصوصی آنان را متأثر کند. این دو جوان، خود را به قدری مختار میدانستند که نهال دوستیشان را از جنون جمعی آلمانیها حفاظت کنند. اما نازیسم، برخلاف تشخیص پدر هانس، «بیماری پوستی در بدن سالم» نبود که به زودی علاج شود؛ غدهای سرطانی بود که در حال انتشار است. در نتیجهی همین همهگیری، هانس که عاشق آلمان بود، از تمامی سرنخهایی که یادآور آلمان بودند، از آن جمله زبان آلمانی، متنفر شد؛ این، پایان «روند طولانی و دردناک ریشهکن شدن از خاک وطن» بود که نازیها کلیدش را زدند. همچنان که نمیتوان زبان آلمانی را که آلت دست نازیها در بیرون راندن یهودیها شده بود فراموش کرد، دستانی را که به ناحق، به خون عزیزانت رنگی است، نمیتوان از یاد برد: «غصهی یک میلیون نفر را نمیتوان خورد؛ اما آن سه کودک را من میشناختم. با چشمان خودم دیده بودمشان. مسئلهی آنها چیز دیگری بود. مگر چه گناهی داشتند؟»
پایان کتاب غیرمنتظره و تکاندهنده بود. توصیفات دقیق نویسنده از روحیهی ظریف دو دوست و ضمیر اول شخص داستان، نشان میداد که رابطهای این چنین، تا چه اندازه برای هانس و کنراد گران بود؛ گرانی که البته در فروشگاه نازیسم مفت نمیارزید. گویش گوینده و موسیقی بهکاررفته در خوانش، برایم مطلوب بود.
5
گیرا 🧲
سال ها پیش کتاب رو خونده بودم. فقط یادم بود که داستان جذابی داره. این بار به صورت صوتی گوش دادم و باز هم لذت بردم.
پایان این کتاب رو دوست دارم.
5
کتاب خیلیییی خوبی بود،واقعا لذت بردم،پایان بسیار جذابی داشت،کاراکتر اصلی یه سری صفات اخلاقی مشابه باهام داشت که باعث شد بیشتر جذب داستان بشم
5
پایان فوق العاده.....
کتاب گیرنده شناخته نشد را به دوستانی که از این کتاب خوششان امده توصیه میکنم
5
تلخ ☕️
پربار 🌳
گیرا 🧲
آموزنده 🦉
وای..وای...خیلی هنگ کردم...واقعا عالی بود...واقعا دردناک بود..چقدر گویندگی و خوانشش خوب بود. کتابی که هر ایرانی باید بخواند
5
اجرای روان 🎙️
تلخ ☕️
پربار 🌳
گیرا 🧲
حس اقلیت بودن رو به خوبی مطرح میکرد
داستانی محکم ساده و تلخ
با پایانی تکان دهنده
موسیقی مناسب
اجرا عالی