کتاب ارواح قصّه می گویند نشر صاد

کتاب‌ها و داستان‌ها به ما حس‌های متفاوتی می‌دهند، ما با خواندن داستان‌ها می‌خندیم، متعجب می‌شویم، گریه می‌کنیم و گاهی اوقات حس ترس و و حشت به ما دست می‌دهد! ژانر وحشت در ادبیات طرفداران بسیار زیادی دارد و یکی از قدیمی‌ترین ژانرهای ادبیات محسوب می‌شود. کتاب ارواح قصه می‌گویند نیز کتابی در همین ژانر ادبی جذاب و مهیج است.

درباره پیشینه داستان‌های ترسناک

ترس یک واکنش دفاعی در برابر ناشناخته‌هاست. از هنگامی که بشر با نوشتن و خلق آثار ادبی آشنایی پیدا کرد برای رساندن پیام خود تمامی قوه‌ها و احساسات انسانی را به کار گرفت. به همین خاطر  داستان‌های ترسناک خلق و آفریده شدند. فهم اسطوره‌ای از جهان نیز در آفرینش این داستان‌ها بی‌تاثیر نبود. داستان‌های ترسناک عموما با ادبیات شفاهی و فولکلور پیوندی معنادار پیدا می‌کنند. بسیاری از موجودات ترسناکی که اکنون می‌شناسیم و درباره‌شان فیلم‌ها و سریال‌های مختلفی ‌می‌بینیم ریشه در همین ادبیات دارند.

درباره کتاب ارواح قصه می‌گویند

کتاب ارواح قصه می‌گویند مجموعه‌ای از داستان‌های کلاسیک انگلیسی است که تحت عنوان قصه‌های کلاسیک ارواح طبقه بندی شده‌اند. در این قصه‌ها علاوه بر حاکم بودن فضای ترس و وحشت، وهم و اندوه نیز  وجود دارد. بیشتر این داستان‌ها در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نوشته شده‌اند و به نویسندگانی برجسته و شناخته شده تعلق دارند. بعضی از این نویسندگان به طور مشخص در ژانر ادبیات وحشت، فعالیت می‌کردند اما برخی دیگر به سبک‌ها و ژانرهای دیگری علاثقه داشتند.

داستان‌های منتخب موجود در این کتاب ساده، خوش‌آوا و قابل فهمند. ترس مطرح شده در آن‌ها نیز ماهیتی ملموس و عینی دارد. ترسی که میتوان گفت ناشی از گیجی، وهم و نوعی سردرگمی است و به همان واکنش روانی انسان نسبت به ناشناخته‌ها بازمی‌گردد. در واقع وحشت به جای آن که محور اساسی این داستان‌ها باشد. ابزار و بهانه‌ای است تا ما بتوانیم به درون انسان‌های آن داستان‌ها بنگریم. روح آن‌ها رنج دیده و خسته است. آن‌ها صفات بدی دارند و دچار حس کینه و انتقام می‌شوند. برخی عاشق شده‌اند ولی به وصال معشوق خود نرسیده‌اند و نهایتا به جنون کشیده شده‌اند. تعدادی از آن‌ها افرادی بی‌انگیزه هستند و بعضی دیگر دوست دارند تا زندگی را به بطالت بگذرانند و کار نکنند. عده‌ای نیز طبعی شرور دارند و قصدشان سوءـ استفاده از دیگران است. شخصیت این داستان‌ها بی‌شباهت با انسان‌های معمولی دنیای ما نیست. ما نیز ممکن است چنین رفتارهایی را داشته باشیم، رنج بکشیم و بخواهی به دیگران صدمه بزنیم!

در این مجموعه داستانی خبری از هیولاهای ترسناکی نیست که بخواهند کل جهان را متاثر از وجود خود کنند و تمام حیات را از بیخ و بن برکنند. جهان در آثار فوق بر مدار خود برقرار است اما با این حال، شخص و فردی با موجودیتی غیرانسانی و غیرمادی روبرو می‌شود وبه همین خاطر ترس و وحشت را تجربه می‌کند.

 ساختار کتاب ارواح قصه می‌گویند

کتاب ارواح قصه می‌گویند از یازده داستان متعلق به ادبیات انگلیسی تشکیل شده است، هر یک از این داستان‌ها به یک نویسنده تعلق دارند و عموما مترجمان آن‌ها نیز با یک دیگر فرق می‌کنند. پیش از ورود به داستان زندگی حرفه‌ای هر یک از این نویسندگان در چند خط معرفی شده است تا ما اندکی با بیوگرافی آن‌ها آشنا شویم.

داستان‌های این کتاب محاکمه‌ای برای یک قتل،  ماجرای دانشجوی جوان، مستاجر ارواح، خانه قاضی، صندلی تسخیر شده، نبش قبر، ضیافت شبانه، سیا قلم، وقتی که مرده بودم، پنجره باز و دروازه نام دارند و در میان نویسندگان این داستان‌ها نام‌های چارلز دیکتز، واشینگتن ایروینگ و نری جیمز به چشم می‌خورد.

 ترجمه کتاب ارواح قصه می‌گویند به فارسی

کتاب ارواح قصه می‌گویند توسط مجموعه‌ای از مترجمان خوش ذوق و با استعداد به زبان فارسی برگردانده شده است. سرپرستی این مجموعه را  شیوا مقانلو بر عهده دارد. از مترجمان داستان‌های این کتاب می‌توان به نام‌های مژگان پارسیان، مریم کاشانی، مریم شیرازی، فرناز خراسانی، فهیمه میرزا پور، الهام دانشجو، احسان قراخانی و محرم خانی اشاره کرد. کتاب فوق به وسیله نشر صاد و در سال 1400 منتشر شده است.

مدت زمان مطالعه کتاب ارواح  قصه می‌‌گویند چقدر طول می‌کشد؟

داستان‌های کتاب ارواح قصه می‌گویند زبانی ساده و لحنی روان دارند، در این داستان‌ها همه چیز در شفافیت اتفاق می‌افتد و هنگام خواندن آن‌ها جذبشان می‌شویم. اگر هر روز یک ساعت از وقت خود را برای خواندن این کتاب در نظر بگیرید، مطالعه ارواح قصه می‌گویند پس از سه روز به پایان می‌رسد. اما به شما توصیه می‌کنیم تا هر داستان را در یک روز بخوانید تا لذت بیشتری از مطالعه آن‌ها ببرید.

پس از خواندن ارواح قصه می‌گویند سراغ چه کتابی برویم؟

اگر از مجموعه داستانی ارواح قصه می‌گویند خوشتان آمده  است و به داستان‌های ترسناک علاقه دارید به شما توصیه می‌کنیم که کتاب شبح اپرا را مطالعه کنید. این کتاب توسط گاستون لورو نوشته شده است و با الهام از آن یک فیلم سینمایی نیز ساخته‌اند. ترجمه کتاب فوق توسط شهلا انتظاریان و به همت انتشارات قدیانی انجام شده است.

در بخشی از کتاب ارواح قصه می‌گویند می‌خوانیم:

«خب! این اعجاب انگیزترین چیزی است که تابه حال دیده ام!»

این ها کلماتی بودند که گوش های آقای«فیلپاتز» را که داشت وارد اتاق سیگار می شد. به شکلی کمابیش طبیعی تیز کردند. از آنجاکه آقای «بلاکزم» تنها فرد داخل اتاق بوده به نظر می رسید که به احتمال زیاد این سخنان غیرمعمول از زبان او باشد و درواقع رفتار عجیبش گویای همین احتمال بود. او رو به صندلی اش ایستاده و طوری به آن خیره شده بود که حاکی از آشفتگی ذهنی زیادی بود. روی فرش آخرین مدلی که به تازگی آنجا پهن کرده بودند. ایستاده بود و دود می کرد؛ ناآگاه از این حقیقت که خاکستر سیگار برگش هم از لب و هم از انگشتانش روی آن میریخت. با حالی که اضطرابی فزاینده به نظر می رسید. رو به آقای فیلپاتز کرد:

«می گویم فیلیاتز! دیدی اش؟»

آقای فیلپاتز در سکوت نگاه کوتاهی به آقای بلاکزم انداخت؛ بعد به سردی پاسخ داد:

«نه! ولی حرف های تو را شنیدم.»

آما آقای بلاکزم اصلاً حس وحالی نداشت که بشود این گونه جوابش کرد. ظاهراً به دلایلی» علاقه اش را به حفظ آنحالت بی تفاوتی که بدان معروف بود از دست داده بود. هیجانی داشت که برای او کاملا غیرعادی می نمود:

 باتزا جدی می گویم. دیدی اش؟

-کی را دیدم؟

آقای فیلیاتز درحال جداکردن چند برگه کاغذ از روی میز بود:

«سیگارت دارد فرش را سوراخ می کند.»