رمان خانه وارونه اثر آگاتا کریستی، با ترجمه محمود حبیبی توسط انتشارات هرمس منتشر گردیده است. آگاتا کریستی که خود این رمان را یکی از پیچیدهترین و بهترین آثارش میداند، شاهد روایتی از قتل پدربزرگ خانوادهای ثروتمند و مشهور هستیم. سوفیا، نوهی مقتول، با به کارگیری معشوق خود چارلز، که پدرش رئیس پلیس لندن است، درصدد یافتن قاتل و جلوگیری از افشای رازهای تاریک خانوادگی به دست پلیس برمیآید. مهارت کریستی در شرح جزئیات داستان خانه وارونه، خواننده را به قلب ماجرا میکشاند و او را در حل معمای قتل غرق میکند. این جزئیات دقیق، نه تنها خستهکننده نیستند، بلکه با ظرافتی هنرمندانه، گرههای داستان را یکی پس از دیگری میگشایند و عطش کشف حقیقت را در مخاطب شعلهور میکنند. تمامی این ویژگیها، در کنار زبان شیوا، شخصیتهای قوی و فضاسازیهای نفسگیر، آگاتا کریستی را به یگانه بانوی جنایتآفرین ادبیات جهان تبدیل میکند و جایگاه او را به عنوان استاد مسلم ژانرهای جنایی تثبیت میبخشد. اگر شما هم به خواندن کتابهای داستان و رمان خارجی حوزه جنایی و پلیسی علاقه دارید حتما به دستهبندی کتابهای داستان و رمان جنایی خارجی فیدیبو سر بزنید.
در عمارتی مجلل در لندن، جسد اریستید لئونیدیز، تاجر ثروتمند یونانی، کشف میشود. سکوت عمارت با خبر مرگ او درهم میشکند و سایهی تردید بر اعضای خانواده سنگینی میکند. کارآگاهان اسکاتلندیارد وارد عمل میشوند تا معمای این قتل را حل کنند. ارستید که در سن هشتاد و پنج سالگی به سر میبرد، با زنی به نام برندا که بسیار جوانتر از او بود ازدواج کرده بود. مرگ او با شبههای بزرگ همراه است؛ چرا که داروی حیاتی او با انسولین جایگزین شده و این امر منجر به مرگش شده است. در این میان، سوفیا، نوهی اریستید، و نامزدش، چارلز هیوارد، نقشی کلیدی در ماجرا پیدا میکنند. چارلز که پدرش معاون رئیس پلیس لندن است، از موقعیت خود برای یافتن سرنخهایی از این پروندهی پیچیده استفاده میکند. برندا، همسر دوم اریستید، مظنون اصلی است. شایعاتی از رابطهی نامشروع او با معلم سرخانهی نوهها به گوش میرسد. با این حال، مدارک کافی برای اثبات جرم او وجود ندارد. تحقیقات نشان میدهد که قاتل از اعضای خانواده بوده است؛ چرا که هیچ غریبهای به داروها و محل نگهداری آنها دسترسی نداشته است. در این میان، چالشهای متعددی پیش روی کارآگاهان قرار میگیرد. اعضای خانوادهی لئونیدیز هر یک رازها و انگیزههای خود را برای قتل اریستید دارند. چارلز و سوفیا مصمم هستند تا قاتل را پیدا کنند و پرده از راز این جنایت هولناک بردارند. اما در این مسیر با موانع و خطرات بسیاری روبرو خواهند شد.
در پانزدهم سپتامبر سال 1890، در شهر دون شایر انگلستان، ستارهای درخشان در آسمان ادبیات جنایی متولد شد. آگاتا کریستی، که نامش با خلق شخصیتهای بینظیری همچون کارآگاه هرکول پوآرو و خانم مارپل در تاریخ جاودانه شده است، مشهورترین نویسندهی زن جهان به شمار میرود. جالب است بدانید که زندگی شخصی آگاتا کریستی نیز مانند داستانهایش، سرشار از پیچیدگیها و معماهای جذاب بوده است. آگاتا کریستی، ملکهی داستانهای جنایی، در دوران جنگ جهانی اول، در بیمارستانهای جنگی و سپس در داروخانهها مشغول به کار بود. این تجربهی ارزشمند، دانش او را در زمینهی علم دارو و سمشناسی به شدت افزایش داد. کریستی از این دانشِ تخصصی در نگارش آثار خود نیز بهره میبرد و به همین دلیل، شاهد مرگ و میرهای متعددی بر اثر مسمومیت در داستانهای او هستیم. آگاتا کریستی 12 ژانویهی سال 1976 در خانهی خود در استان آکسفورد شایر انگلستان بر اثر مرگ طبیعی جان خود را از دست داد.
جهت مشاهده سایر آثار آگاتا کریستی کلیک کنید.
خانه وارونه از جمله پیچیدهترین و در عین حال جذابترین رمانهای آگاتا کریستی است. کریستی با ظرافت و مهارت، تار و پود داستان را به گونهای میبافد که تا به انتهای داستان، حدس قاتل و چگونگی وقوع قتل برای خواننده غیرممکن باشد. وقایع داستان در عمارتی قدیمی و مرموز رخ میدهد که خود به تنهایی فضایی پر از راز و رمز را برای داستان خلق میکند. کریستی با ظرافت، این فضا را به نفع داستان خود استفاده میکند و خواننده را در فضایی از گمانهزنی و تردید غوطهور میسازد. شخصیتهای داستان خانه وارونه به خوبی پرداخته شدهاند و هر کدام انگیزهها و رازهای خاص خود را دارند. این موضوع داستان را باورپذیرتر و جذابتر میکند و خواننده را به حدس و گمان درباره هر یک از شخصیتها وا میدارد. آگاتا کریستی به عنوان ملکه داستانهای جنایی شناخته میشود و خانه وارونه یکی از بهترین نمونههای هنر داستاننویسی اوست. کریستی در این رمان، از تمام ظرافتها و مهارتهای خود در خلق داستانی جذاب و پرهیجان استفاده کرده است. خانه وارونه از جمله محبوبترین و پرفروشترین رمانهای آگاتا کریستی است و بسیاری از منتقدان و خوانندگان آن را یکی از بهترین آثار او میدانند.
اواخر جنگ بود که اولین بار در مصر با سوفیا لئونید آشنا شدم. آنجا در یکى از بخشهاى وزارت امورخارجه عهده دار پست مدیریتى نسبتا بالایى بود. اوایـل فقط تواناییهاى یک کـارمند را در او مى دیدم، اما خیلى زود به قابلیتهایى در او پى بردم که برخلاف سنّ کم (آن موقع فقط بیست و دو سـال داشت) موقـعیت خوبى را برایش ایجاد کرده بود.
گذشته از زودجوش بودنِ افراطى، ذهنى روشن و طبعى شوخ داشت که از نظر من بسیار خوشایند بود. با هم دوست شدیم. آدمى بود که مصاحبت با او فوق العاده راحت بود. از شام خوردن با یکدیگر بسیار لذت مى بردیم.
همه احساس من نسبت به او همین بود تا زمانى که پایان جنگ اروپا فرا رسید و قرار شد من به شرق اعزام شوم. آن زمان بود که متوجه احساس دیگرى شدم؛ اینکه عاشق سوفیا هستم و مى خواهم با او ازدواج کنم.
مشغول خوردن شام در رستوران شِپِرد بودیم که متوجه این احساس شدم. پیدا شدن این احساس در من اصلاً برایم عجیب نبود، بلکه بیشتر شکوفا شدن حالتى بود که مدتها تمام وجودم را گرفته بود. با دید تازه اى به او نگاه مى کردم، اما آنچه مى دیدم برایم کاملاً آشنا بود. آنچه مى دیدم ــ از طُره گیسوان فِردار که باوقار از پیشانى او آویخته بود گرفته تا چشمان نورانى نیلگون او، چانه چهارگوش خوش حالت و بینى کشیده اش ــ همه را عاشقانه دوست داشتم. پیراهن طوسى روشنِ او را نیز که خوش دوخت و برازنده اندامش بود دوست داشتم. قیافه آرامش بخش انگلیسى او پس از سه سال دورىِ من از وطن برایم روح افزا بود. در آن لحظه از نظر من هیچ کس به اندازه او انگلیسى نمى نمود. و وقتى دقیق تر مى شدم مى دیدم که حتى خود او هم نمى توانست تا آن حد که نشان مى دهد انگلیسى باشد. آیا براستى یک امر واقعى همان قدر که در ظاهر واقعى نشان مى دهد، در باطن هم واقعى است؟
تشخیص من همان قدر بود و در همان حال، ما آزادانه از هر درى سخن مى گفتیم، از دیدگاههایمان، علاقه ها، نفرتها، آینده، دوستان و آشنایان نزدیکمان. اما سوفیا چیزى از خانه و خانواده خود نمى گفت. گرچه همه چیز را درباره من مى دانست (همان طور که اشاره کردم، شنونده خوبى بود) من درباره او هیچ چیز نمى دانستم. به نظر من او گذشته اى معمولى داشت، اما هرگز از آن حرفى نزده بود و تا آن لحظه اطلاعات زیادى درباره او نداشتم.
اگر شما هم به خواندن کتابهای داستان و رمان جنایی خارجی علاقه دارید پیشنهاد میکنیم حتما کتابهای زیر را که در فیدیبو در دسترس هستند، مطالعه کنید.
در یک جنگل تاریکِ تاریک نویسنده روث ور مترجم شادی حامدی آزاد نشر نون
کسی که می شناسیم نویسنده شاری لاپنا مترجم فرانک سالاری انتشارات البرز
دریاچه مه آلود نویسنده ریچل کین مترجم مریم رفیعی نشر آموت
صدای پایین پله ها نویسنده لینوود بارکلی مترجم فرنوش جزینی انتشارات البرز
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 266 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۵۲:۰۰ |
نویسنده | آگاتا کریستی |
مترجم | محمود حبیبی |
ناشر | نشر هرمس |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Crooked House |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۳ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 84,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
چون خبری از پوآرو و مارپل نبود فک میکردم خوب نباشه ولی بعد از خوندنش متوجه شدم به قدری خوب نوشته و پرداخته شده که دیگه نیازی به حضور کارآگاه های معروفش نبوده. داستان به تنهایی فوق العاده است و جز بهترین های کریستی پیشنهاد میکنم حتما بخونید
در ابتدا به نظر میرسید این اثر به خوبی آثار قوی کریستی نیست ولی هرچه داستان جلو تر رفت جذابیت و هیجانش بیشتر شد.کتاب داری تعلیق های قوی و پایانی فوق العاده غافلگیرکننده و شوکه آور و حتی کمی ترسناک (: به همه علاقه مندان به داستان های جنایی توصیه میکنم این کتاب رو
به نظرم در حد تعریف و تمجیدهایی که ازش شنیده بودم نبود. معمولی بود و شخصیت جذابی که خواننده رو با خودش همراه کنه نداشت. ضمنا اکثر مترجمها عنوان این کتاب رو «خانهٔ کج» ترجمه کردهاند که با توجه به متن کتاب دقیقتر و درستتر از «خانهٔ وارونه» ست.
اسم واقعی کتاب &#۳۴; خانه کج &#۳۴; هست و بنظر من جزو آثار ضعیف آگاتا ست، و تا حدی هم بی منطق، سری پوآرو و مارپل یه چیز دیگه هستند ، بویژه داستان های &#۳۴; مرگ راجر آکروید&#۳۴; و &#۳۴; قتل از پیش برنامه ریزی شده&#۳۴; و &#۳۴; قتل در عمارت استایلز &#۳۴;
کتاب جالبی بود ولی جزو داستان های مورد علاقم از آگاتا کریستی نیست گرچه همچنان نبوغ این نویسنده رو در خلق ماجراهای جنایی نشون میده... خوندن اولین جمله ای که قاتل نوشته (با وجود اینکه از اواسط داستان حدس زدم که قاتل کیه) مو به تنم راست کرد!
من تقربیا تمام رمان ها و داستان های آگاتا کریستی را خوانده ام . اما این داستان با بقیه آثار کریستی به کل متفاوت است . داستان جالب ،غیرقابل پیش بینی داشت و روان شناسی شخصیت های کتاب خیلی استادانه انجام شده بود
از بهترین کتابهای اگاتا کریستی بود _ خیلی عالی و پرهیجان و غافلگیرانه _ (از داستانهای شخصیتهای مارپل و پوارو نیست)
این کار اگاتا کریستی جزو کارهای بدون پوارو و مارپل هست که واقعا خوب عمل کرده هر چند اسپویل محسوب نمیشه ولی مشابه این کتاب در پرونده مری بل هست و این پرونده سال ها بعد این رمان رخ میده
اولین کتابی بود که از آگاتا کریستی خوندم. اون حجم از هیجانی که انتظارشو داشتم نداشت ولی خب خیلی هوشمندانه نوشته شده و شخصیت پردازی از ویژگیهای بارزشه. در کل شوکه کننده بود
هیجان انگیز و پر از تعلیق، اینکه عقل کلی هم تو داستان نبود که آخر همه رو جمع کنه و قاتل رو نشون بده جالب ترش کرده بود