ریچارد فولتس، زاده ۱۹۶۱ کانادا، ایرانشناس دانشآموخته هاروارد، استاد ایرانشناسی دانشگاه کنکوردیای مونترال، نویسنده کتابی بهنام «تاجیکان، ایرانیان شرقی» میگوید: «گستره ایران فرهنگی دو تا سه برابر ایران امروزی است. برای بررسی فرهنگ و زبان فارسی، یک عمر کافی نیست و باید چند بار زندگی کرد».
هرگاه که بخواهیم سراغی از گذشتگانمان بگیریم و یادی از نیاکانمان کنیم، ناچاریم دیوارهای سخت و سنگین و مرزکشیهای سیاسی امروزه را بشکنیم و در جغرافیای پهناور ایران فرهنگی و در سرزمینهای گستردۀ آزرآبادگان، خراسان بزرگ، پارس، سیستان و زابلستان، سُغد و خوارزم، بلخ، بخارا، سمرقند، خجند، بادغیس، ری، همدان، شیراز، تبریز و... به دنبال دانشوران، هنرمندان، نویسندگان، گویندگان، چامهسرایان، نوازندگان و دیگر ستارگان آسمان فرهنگ و هنر ایران بگردیم. گوشهگوشۀ این سرزمینها، زادگاه، پرورشگاه و یا خوابگاه ابدی یک یا چند تن از این گوهرهای درخشان فرهنگ و هنر و دانش و فلسفۀ دیار کهن ما هستند و آن هنگام که سخن از ایران و شعر و شاعری و سخنوری پارسی به میان میآید، نگاهمان در دور و نزدیک، در همه این شهرها و روستاهای پراکنده، در این گسترۀ پهناور که نامش «ایران فرهنگی» ماست، میگردد.
بایسته است که بیتوجه به مرزکشیهای سیاسی، با همۀ اقوام و ملل کشورهای ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان، هند، پاکستان، عراق و آذربایجان، نزدیک شده و از حالوهوای فرهنگی مردمانشان باخبر شده و گمشدههای خود را در بدهبستانهای فرهنگی با مردمان همین سرزمینها پیدا کنیم.
چگونه میشود از ابوعلی سینا حرف زد ولی زادگاهش بخارا را نشناخت؟ مگر میشود از محمد ابنموسی خوارزمی ستارهشناس و ریاضیدان بزرگ سخن به میان آورد و یادی نکرد از دریاچۀ خوارزم و رود آموی در سرزمین کهن خوارزم که امروزه با خطکشیهای سیاسی در دو کشور ازبکستان و ترکمنستان پراکنده شده است و باز چگونه میتوان «بوی جوی مولیان و یاد یار مهربان» نیای بزرگ شعر پارسی را خواند، ولی سمرقند و بخارا و بلخ و بادغیس را در ازبکستان یا افغانستانِ جدا افتاده از ایران امروزی نشناخت؟
زادگاه بیشتر این بزرگواران آن جایی نیست که امروزه خوابگاهشان آنجاست. ابوعلی ابنسینا زادۀ بخاراست و در همدان به خاک سپرده شده، مولانا محمد بلخی در بلخ به دنیا آمده ولی در قونیه-یکی از شهرهای ترکیۀ امروزی- خفته است و کمالالدین خجندی، زادۀ خجند فرارود (تاجیکستان)، در گورستان دو کمال (۱) تبریز آرمیده است.
ابوریحان محمد ابناحمد بیرونی، زاده ۱۴ شهریور ۳۵۲ خورشیدی، در روستای بیرون از خوارزم و درگذشته ۲۲ آذر ۴۲۷ خورشیدی در غزنین، دانشمند و ریاضیدان، ستارهشناس، تقویمشناس، انسانشناس، هندشناس، تاریخنگار، گاهنگار و طبیعیدان برجسته ایرانی را که یکی از بزرگترین دانشمندانِ فارسیزبان در همه دورانها میدانند و پدرِ انسانشناسی و هندشناسیاش میخوانند. او که به زبانهای خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسکریت مسلط بود و با زبانهای یونانی باستان، عبری توراتی و سُریانی آشنایی داشت، کجائی است و از آن کدام کشور است. ابوریحان ازبک است؟ ترکمن است؟ افغان است یا ایرانی؟ درکدام کشور زاده شده، کجا بالیده و از ریشههای کدام فرهنگ و چه تاریخی مایه گرفته است و آن کدام مادر دانشور و خردمندی بوده که شیر و شهد دانش و هنر، حکمت و فلسفه درکام او ریخته و چنان پروریده که امروزه پس از گذشت بیش از هزار سال هنوز هم دُرّ درخشان دریای دانایی و آگاهی جهانیان است. با چنین وسعت اشتراک فرهنگی و این اندازه آمیختگی در زبان، شعر، هنر، دانش، فلسفه و تاریخ، بهسختی میتوان پراکنده شدن و از هم پاشیدن پیکر سرزمین ایران را باور کرد و این پارهپاره شدن را پذیرفت.
رودکی ایرانی یا تاجیک، افغان یا اُزبک، شاعر و حکیم هیچکدام از این مرزهای قراردادی نیست. رودکی سرایندۀ نامی و پدر شعر پارسی است و به سرزمینی تعلق دارد به گستردگی «میهن فرهنگی پهناور ما».