اگر بگویم یادگیری کودکان در سنین اولیه و در قالب داستان، شعر و بازی در طول زندگی انسان ماندگارتر و مؤثرتر است سخن به گزافه نگفتهام. در برخی از مواقع عدم اطلاع والدین از نحوه صحیح آموزش و یا افتادن در دام مدرنیته و روزمرگی، آنها را نسبت به این امر ضروری بیتفاوت و منفعل میکند. انسانها از قرنها پیش با ادبیات شفاهی، داستانها، اشعار و بازیهای کودکانه خو گرفتهاند و آنها را سینه به سینه به فرزندان خود منتقل کردهاند.
در کشور ما از دیرباز ادبیات شفاهی و مکتوب با شخصیتهایی چون دیو و پری، شاه و گدا، دارا و ندار، کچل و وزیر، رستم و شغاد و... که همواره در تضاد با هم نقش خیر و شر، خوبی و بدی، زشت و زیبا، درست و نادرست را بازی میکردند؛ جایگاه خاصی در تعلیم و تربیت به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه داشتهاند.
کشور پهناور ایران با گویشها و زبانهای متنوع در جنوب، شمال، غرب، شرق و مناطق مرکزی گنجینهای عظیم از ادبیات شفاهی و مکتوب است که در جهت انتقال فرهنگ و اتصال تجارب نسلهای مختلف به یکدیگر نقش مؤثری را بازی میکنند.
کتاب پیش روی شما تلاشی است در جهت یادآوری نقش مهم و مؤثر داستانها، قصهها و اشعار کودکانه که گاه بزرگان را نیز مسحور خود میکند. اشعار این کتاب بیشتر از آنکه برای کودکانِ زیر سنین مدرسه که غالباً سواد خواندن و نوشتن ندارند سروده شده باشد؛ برای یادآوری دانستههای والدین که به فراموشی سپردهاند، سروده شده است؛ با اعتقاد بر این موضوع که اکثر کودکان در آینده آیینهی تمام رُخ والدین خود هستند.
شاید داستانها، قصهها و شعرهای کودکانه بهترین جایگزین برای بکُن نکُنهای معمول والدین و آموزشهای مستقیم و امر و نهیگونه به کودکان باشد و بهتر آنکه با لحن شیرین مادرانه و اطمینان بخش پدرانه به گوش فرزندان بیایند و در روح و جانشان حک شود. اتفاقی که متأسفانه امروزه جای آن در میان روزمرگیها و مشکلات زندگی ما آدم بزرگهای دیجیتالی و کرهی خاکی که هر روزه انسانها و دولتها برای بدست آوردن منابع طبیعی و انرژی محدود و دخَل و تصرف بی رحمانه در آن در حال رقابت با یکدیگر هستند؛ را خالی میبینیم.