فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۱۰ مگابایت |
تعداد صفحات | 352 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۴۴:۰۰ |
نویسنده | فردریک بکمن |
مترجم | الهام رعایی |
ناشر | نشر نون |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Folk med angest |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۹/۰۸/۰۷ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
همه چیز از یک پل شروع میشه و مردی که با پریدن از روی پل خودکشی میکنه.( اسپویل نکردم ، این اتفاق در صفحات ابتدایی کتاب روی میده) . ده سال بعد طی یک گروگانگیری ( که شبیه هیچ گرونگیری ای که در ذهن ما خواننده ها وجود داره ، نیست) چندین نفر گرد هم جمع میشن.یکی از این آدمها و پلیسها و روانشناسی که بیرون از محل گروگانگیری هستن ، به نوعی متاثر از حادثه ی ده سال پیش هستن.باقی گروگانها هم هر کدوم برای خودشون داستانی دارند و گذشته ای خواندنی. کتاب یک شاهکار نیست ، شاید نشه لفظ عالی رو هم براش بکار برد. با کتاب و داستان خوبی طرف هستیم. شاید کاراکتر هاش به جذابیت و ماندگاری &#۳۴; مردی به نام اوه&#۳۴; یا &#۳۴; بریت ماری &#۳۴; نباشن و بعد از پایان کتاب چند روز بعد از ذهن پاک بشن. پاراگراف ها و تک جمله های زیبایی در کتاب هست که دوست دارید چندین بار اونها رو بخونید. البته تعدادشون نسبت به کتابهای قبلی بکمن کمتره.اما در نهایت کتاب در مدح و ستایش امید و زندگیه. بکمن با استادی تمام یک خودکشی رو دستمایه و هسته ی داستانی قرار میده که در صفحاتش امیدواری موج میزنه. و شعار اصلی کتاب هم همینه. جایی که از زبان یکی از شخصیت های فرعی گفته میشه : تو امروز درختی بکار ، حتی اگه آخرین روز زندگیت باشه. و دوستان عزیز، در این روزهای تاریک و تلخ و ناامیدی کرونایی چه چیزی لذت بخش تر از داستانی که یک خودکشی رو دستمایه ی داستانی از امید و زندگی قرار میده ؟
&#۳۴;- فکر کردی خدا از چاقو محافظتت میکنه چون کشیشی؟ + خدا قرار نیست ما رو از چاقو محافظت کنه، پسرم. به خاطر همین هم برامون همنوع آفریده. تا ما از همدیگه محافظت کنیم.&#۳۴; این پنجمین کتابی بود که از فردیک بکمن خوندم و حتی بدون خوندن بقیه کتابهاش میگم که دوستشون خواهم داشت. روابط انسانها در کتابهاش بسیار زیبا هستن و دلت نمیخواد داستان تموم بشه و از دنیای اونا بیرون بیای. در کتابهای فردریک بکمن همه به هم کمک میکنن، حتی آدمهایی که فکر نمیکنیم هیچوقت حاضر به کمک به دیگری بشن. جدای این، بکمن اطلاعات عمومی خوبی داره و نکات جالبی رو درباره موضوعات مختلف با ما درمیون میذاره. مثلا: &#۳۴;اگه تونسته باشی کارها رو جوری پیش ببری که کارمندهات حس کنن خودشون تنهایی تونستن از عهده اش بربیان، یعنی کارت رو خوب انجام دادی.&#۳۴; &#۳۴;ما بیشتر با آنهایی دعوا میکنیم که شبیهمان هستند، نه آنها که با ما فرق دارند.&#۳۴; با خوندن این کتاب متوجه میشیم که بقیه آدمها هم مثل ما در زندگیشون سختی میکشن، خسته میشن، کم میارن اما با همدلی و دوستی دوباره خودشون رو پیدا میکنن. پیشنهاد میکنم اگر حال دلتون خوب نبود، سراغ کتابهای این نویسنده برید. پشیمون نمیشید.
حقیقت این است که اگر مردم چنان که در اینترنت به نظر میرسد خوشبخت بودند، این همه وقتشان را در اینترنت نمیگذراندند، چون اگر کسی امروزش واقعا خوب باشد که نصف همین روز را صرف عکس گرفتن از خودش نمیکند، همه میتوانند از خودشان افسانه بکارند، اگر به قدر کافی کود پای آن ریخته باشند. پس اگر چمنهای همسایه سبزتر از مال شما بود، شک نکنید که در کثافت بیشتری غرق است. اما فرق نمیکند، ما دیگر باور کردهایم که هر روز باید روزی خاص باشد. هر روز. _متن کتاب_ به نظرم اونقدر که سر و صدا کرده تک نیست، عالی نیست. اما ارزش یک بار خواندن را دارد و حوصلهسربر نیست. مردی به نام اوه از همین نویسنده رو بیشتر دوست داشتم.
برشی از زندگی، درست همان طور که هست. این کتاب پر از حرف های خوب و واقعی و توصیفات عالی راجع به زندگی، آدم ها، خانواده، عشق، صداقت، و البته حماقت و نظام بانکی و استکهلمی بودن است! یک کتاب بی نظیر که نمی تونی دست از خوندنش بکشی. مرتب آرزو می کردم کتاب تمام نشه! ناگفتمه نماند که ترجمه عالی و روان دارد. قبلا کتاب «مردی به نام اوه» رو از همین نویسنده خونده بودم و نمی تونم بگم کدام کتاب بهتره؛ اما می تونم بگم فردریک بکمن جزو نویسندگان محبوب من شده.
من کتاب مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد رو خوندم و فکر کردم قشنگه تا اینکه کتاب مردی بنام اوه رو خوندم و متوجه شدم فرق بین خوب و عالی رو.... کتابای بکمن یکم زیادی راحت و جمع جور هستن... ینی پیچیدگی خاصی نداره انگار تو یه جمع خودمونی بخوای یه داستان رو از خودت در بیاری و تعریف کنی
اگه کتاب "مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است" از این نویسنده رو دوست داشتین، فکر میکنم از این کتاب هم خوشتون بیاد. از ویژگی های نوشته های بکمن اینه که یه احساسات و روح لطیفی توی نوشته هاش هست و اینکه معمولاً پایان اکثر کتاباش باز نیست و قشنگ آینده چندین سال بعد همه شخصیت ها رو براتون به تصویر میکشه. این کتاب هم جزو همین دسته قرار میگیره. و شما قراره با یه سری شخصیت آشنا بشین که رفتارهاشون روی زندگی هم بی اینکه بدونن و شاید هم دانسته، تأثیر بگذاره.
یکی از بهترین کتابهایی که امسال خواندم.بسیار لطیف با قابلیتی فوق العاده برای بیدار کردن انسانیت وانهاده ما. یک سارق ناکام به قول خودش بدترین گروه ممکن را گروگان میگیرد.افرادی بسیار متفاوت در ظاهر که همگی به نوعی در خویش مانده اند و خواهان نوعی نجات.گروگان ها به مرور حقایق شگفت انگیزی از زندگی خود را فاش میکنند و همین حلقه های زنجیروار نجات آنهاست.روابط انسانی بی نهایت شگفت انگیز و درمانگر هستند.
شاید بتونم بگم بعد از مردی به نام اوه این کتاب، بهترین کتاب بکمنه. و بعد از اینم بریت ماری اینجا بود. داستان به طور کلی حول محور یه گروگان گیری می چرخه و در این گیر رو دار شخصیت های مختلفی شکل می گیرن و به داستان زندگی اونها هم پرداخته می شه. من شهر خرس و ما در برابر شما رو هم خیلی دوست داشتم. ولی این کتاب به شدت تحت تاثیرم قرار داد.
برخلاف بعضی ها از این حالتی که کتاب با کلی حال خوب شبیه فیلم های فارسی قدیمی، تموم میشه خوشم میاد! گرچه یک مقدار عوام پسندانه است، و درگیر کلیشه ها میشه...فردریک بکمن جایی هم به گونه ای در کتاب اشاره میکنه، اینکه روزمرگی قشنگه، اگه به جزئیات روزمرگی توجه بشه. بنظرم همین که کتاب رو با حال خوب و پر از امید تموم کنی و یه لبخند ریزی گوشه ی لبت باشه می ارزه به اینکه آخر داستان کمی با کلیشه ها همراه باشه(:
کتاب خوب و قشنگیه. من عاشق کتابهای بکمنم و این کتابم دوس داشتم. در ضمن بین نامزدهای بهترین کتاب رمان سال۲۰۲۰ گودریدزم هست این کتاب.