0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
پادکست زهینه [زندگی بهینه] - یاغی📜هوشنگ شفا

پادکست زهینه [زندگی بهینه] - یاغی📜هوشنگ شفا

پادکست‌

راوی:

کانال:
زهینه [زندگی بهینه]

درباره این اپیزود
برلبانم غنچه لبخند پژمرده است  نغمه ام دلگير و افسرده استنه سرودي نه سروري نه هم اوازي نه شوريزندگي گويي ز دنيا رخت بر بسته استيا كه خاك مرده روي شهر پاشيده استاين چه اييني چه قانوني چه تدبيري استمن از اين ارامش سنگين و صامت عاصي ام ديگر                                      من از اين اهنگ يكسان و مكرر عاصي ام ديگرمن سرودي تازه ميخواهمجنبشي شوري نشاطي نغمه ايي  فريادههاي تازه مجوييممن به هر ايين ومسلك كو كسي را از تلاشش باز دارد ياغي ام ديگرمن تو را درسينه  اي اميد ديرين سال خواهم كشتمن اميد تازه ميخواهم .افتخاري اسمان گير و بلند اوا زه ميخواهمكرم خاكي نيستم اينك تا بمانم در مغاك خويشتن خاموشنيستم شب كور كه ازخورشيد روشن گر بدوزم چشمافتابم من كه يكجا يك زمان ساكت نمي مانم با پر زرين خورشديد افق پيماي خويش من تن بكر همه گلهاي وحشي را نوازش ميكنم هر روزجويبارم من كه تصوير هزاران پرده در پيشاني ام پيداستموج بيتابم كه بر ساحل صدفهاي پري مي اورم همراهكرم خاكي نيستم من افتابم جويبارم موج بيتابم تا به چند اين گونه در يك دخمه بي پرواز ماندنتا به چند اينگونه با صد نغمه بي اواز ماندنشه پر ما اسماني را به زيرچنگ پروازه بلندش داشتافتابي را به خاري در حريم ريشخندش داشتگوش سنگين خدا از نغمه شيرين ما پر بودزانوي نصف النهار از پاي كوب پر غرور ما چو بيد از باد ميلرزيداينك ان اواز و پروازه بلند و اين خموشي و زمين گيرياينك ان همبستري با دختر خورشيد و اين هم خوابگي با مادر ظلمتمن هرگز سر به تسليم خدايان هم نخواهم دادگردن من زير بار كهكشان هم خم نمي گرددزندگي يعني تكاپو زندگي يعني هياهوزندگي يعني شب نو روز نو انديشه نو رندگي يعني غم نو حسرت نو پيشه نو زندگي بايست سرشار از تكان و تازگي باشدزندگي بايست در پيچ و خم راهش ز الوان حوادث رنگ بپذيردزندگي بايست يك دم يك نفس هم ز جنبش وا نماندگر چه اين جنبش براي مقصدي بيهود باشدزندگاني همچنان اب استاب اگرراكد بماند چهره اش افسرده خواهد گشتبوي گند ميگيرددر ملال اب گيرش غنچه لبخند ميميرداهوان عشق از اب گلالودش نمي نوشدمرغكان شوق در ايينه تارش نمي جوشند من سر تسليم بر درگاه هر دنياي ناديده فرو مي اورم جز مرگمن ز مرگ از ان نمي ترسم كه پاياني است بر تور يك اغاز    بيم من از مرگ يك افسانه دلگير بي اغاز و پايان استمن سرودي را كه عطري كهنه در گلبرگ الفاظش نهان باشد نمي خواهممن سرودي تازه خواهم خواند كش گوش كسي نشنيده باشدمن نمي خواهم به عشقي ساليان پابند بودن من نمي خواهم اسير سحر يك لبخند بودنمن نبتوانم شراب ناز از يك چشم نوشيدنمن نه بتوانم لبي را بارها با شوق بوسيدنمن تن تازه لب تازه شراب تازه عشق تازه ميخواهم قلب من با هر طپش يك ارمان تازه مي خواهدسينه ام با هر نفس يك شوق يا يك درد بي اندازه مي خواهدمن زبانم لال حتي يك خدا را سجده كردن قرنها او را پرستيدن نمي خواهممن خدايي تازه مي خواهم گرچه او با اتش ظلمش بسوزاند سراسر ملك هستي راگر چه اورونق دهد ايين مطرود و حرام مي پرستي رامن به ناموس قرون بردگي ها ياغي ام ديگرياغي ام من ياعي ام منگو بگيرندم بسوزندم گو به دار ارزوهايم بياويزندگو به سنگ نا حق تكفير استخوان شعر عصيان قرونم را فرو كوبند من از اين پس ياغي ام ديگرهوشنگ شفا

شناسنامه

فرمت محتوا
مدت زمان
زبان
audio
۰۷:۱۵

گذاشتن این عنوان در...

نشان‌شده‌ها
شنیده‌شده‌ها
یاغی📜هوشنگ شفا