

کتاب صوتی کیمیاگر
نسخه الکترونیک کتاب صوتی کیمیاگر به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نسخه نمونه کتاب صوتی کیمیاگر را رایگان بشنوید
درباره کتاب صوتی کیمیاگر
این رمان دربارهٔ چوپانی اسپانیایی به نام سانتیاگو است که در رؤیای خود، محل گنجی مدفون را در حوالی اهرام مصر مشاهده میکند و به قصد تحقق بخشیدن به این رؤیای صادقه که آن را افسانهٔ شخصی خود میخواند، موطنش، آندلس را رها میکند و رهسپار صحرای آفریقا میشود. در مواردی کیمیاگر با شازده کوچولو اثر سنت اگزوپری مقایسه شده که در آن، شازده کوچولو سیاره کوچکش را به دنبال کشف چیزهای بزرگتر رها میکند و در پایان پی میبرد که گنج واقعی در سیاره خودش است. گویندگان این کتاب صوتی مرآت بهنام ، ژوبین دارابیان ، فرزاد پوربهزاد، افشین زارعی ، امیر جوشقانی ، مولود اعتبارزاده ، مریم عبدالهزاده ، محمدحسن حیدری و محمدامین عابدی می باشند. قسمتی از کتاب نام آن پسر سانتیاگو بود. نزدیک غروب بود که سانتیاگو با گله ی گوسفندانش به کلیسای ویرانی رسید که سالها پیش آن را رها کرده، و رفته بودند. سقف کلیسا فرو ریخته بود. و یک درخت چنار در جایی که سالها پیش انبار کلیسا بود، روئیده و بسیار تنومند شده بود. سانتیاگو به فکر افتاد که با گلهاش شب را در آن جا به صبح برساند. گوسفندان را از دری باز و درهم شکسته به درون کلیسا برد. و چند تا چوب و تخته را جلوی آن در شکسته گذاشت. گرگ در آن حدود نبود، امّا چوپان جوان میترسید که گوسفندان بگریزند. یک بار که گوسفندی گریخته بود، از صبح تا غروب به جست و جوی گوسفند گمشده رفته بود. سانتیاگو روپوش خود را به زمین گسترد و روی آن دراز کشید، و کتاب را به جای بالش زیر سر گذاشت. و پیش از آن که به خواب برود، با خود میگفت که «این بار باید کتاب پر ورق تری را برای خواندن انتخاب کنم، که هم خواندنش بیشتر طول بکشد و هم بالش بهتری باشد.» وقتی از خواب بیدار شد هوا هنوز تاریک بود و از شکافهای سقف بالای سر خود درخشیدن ستارهها را میدید و با خود میاندیشید که ای کاش به این زودی از خواب بیدار نمیشدم. دیشب هم دوباره همان خواب هفتهی پیش را دیده بود، و این بار هم پیش از آن که رؤیای او به پایان خود برسد، بیدار شده بود. از جا برخاست و جرعه ای آب نوشید و چوبدستی اش را برداشت، تا گوسفندانی را که هنوز خفته بودند، بیدار کند. پنداری بیشتر گوسفندان هم زمان با او میخفتند و بیدار میشدند. احساس میکرد رشتهی اسرارآمیزی او را با گوسفندانش که در این دو سال همراه او بودند، پیوند میدهد، و گمان میکرد که گوسفندان عادتهای او را پذیرفتهاند. امّا گاهی برعکس میپنداشت که خود او با گوسفندان همساز و همنوا شده، با وقت و ساعت آنها خو گرفته است.
نظرات کاربران درباره کتاب صوتی کیمیاگر