سرخ است از مرکب انگور، لیقهها
با خون نوشتهاند غزل، خوشسلیقهها
تکرار میشوند پس از رجعت شهود
در سُکر ساقیان بهشتش دقیقهها
خوردهست از بعیدترین ارتفاع مرگ
چندین گلوله در شریان شقیقهها
پنهان شدهست در دل تاریکروشنی
در بطن آبهای زمستان عتیقهها
با خون نوشتهاند غزل، خوشنویسها
سرخ است خون تاک در اندام لیقهها.