درونمایهی کانونی این کتاب «منطق دیفرانسیل» است؛ منطق تکوین نسبتهای محضی که میان عناصر زبانی و جسمانی «فعلیت» پیدا میکنند و از این طریق جنبشها یا نهادهای اجتماعی را بهوجود میآورند. در واقع، این نسبتها عناصر مولکولی برسازندهی نهادها و جنبشهای اجتماعی و مؤلفههای آنها هستند و به همین اعتبار واحدهای برسازندهی امر سیاسی از دیدگاه لایبنیتسی به شمار میآیند. اتمیسم لایبنیتسی زمین تا آسمان با انواع و اقسام اتمیسم به معنای رایج فرق دارد: عناصر برسازندهی واقعیت، نه ذرات ریز، بلکه نسبتهای دیفرانسیلاند. لایبنیتس نیز مانند اسپینوزا، و به یک معنا در کنار او، شیوهی اندیشیدن فلسفی و معنای فلسفهورزی را تغییر میدهد. فعالیت فلسفی نه جستوجوی علت پدیدهها، بلکه کاوش در شرایط تکوین پدیدارهاست. جستوجوی علتها از هستندهای به سوی هستندهای دیگر عقب میرود تا در نهایت به هستندهی نخستین در پایان زنجیرهی علتها و معلولها برسد. اما اندیشهی فلسفی آنگونه که اسپینوزا و لایبنیتس، هریک به طریقی، بنیانگذاری یا به بیان دقیقتر، احیا میکنند، از «پدیدار» به سمت «شرایط وقوع پدیدار» پیش میرود؛ نه از هستنده به هستنده، بلکه از هستنده به سوی نسبت، به سوی نسبت محض، یعنی نسبت مستقل از طرفین نسبت، پیش میرود. کوشش این کتاب معطوف به تشریح دقیقههای این فرایند اندیشه و پیامدهای نظری و عملی آن در عرصهی سیاست است و در این راه نهتنها از آثار فلسفی، بلکه از ناـفلسفه، بهویژه رمان، نیز بهره برده است.
حال خوب کنه فقط....والا دیفرانسیل هیچ ربطی به سیاست نداره . درهم برهمه.....بنده هیچربطی بین دیفرانسیل با سیاست و فلسفه نمی بینم....
دیفرانسیل برای ریاضی دان هاست .لایبنیتز هیچ فلسفه ی سیاسی ای تاسیس نکرد. مارکس یا مثلا بدیو بله فلسفشون هم سیاسیه . ولی لاینبینز خیر. به هرحال کتاب سرگرم کننده ایست.
5
ضمن احترام، در مقابل اثر کم نظیر این نویسنده توانا، سر تعظیم فرود آورده و یه ستایش آن می پردازم. با تشکر
4
یکی از کارهای باارزش عادل مشایخی با بخصوص با احاطه و دانشی که در این زمینه داره کتاب بی نظیری ساخته