اسم من آرجی است و امروز بدترین روزی بود که در زندگیام داشتم!
وقتی از خواب بیدار شدم، یک آدامس به موهایم چسبیده بود.
«آرجی، مگر به تو نگفتم وقتی آدامس در دهانت است به تختخواب نرو!»
دیر به مدرسه رسیدم چون از اتوبوس جا ماندم.
«آرجی، به تو گفته بودم اتوبوس همیشه ساعت ۷:۱۵ میآید!»