«دایی وانیا» نمایشنامهای از آنتوان چخوف، نویسنده برجسته روسی، است که نخستین بار در سال ۱۸۹۹ میلادی منتشر شد. و یکی از برجستهترین نمایشنامهها محسوب میشود که در آن ماجراهای اقتصادی و عاشقانه بسیاری در یک خانواده روسی رخ میدهد و سرانجام شرایط هر یک از آنها را دچار دگرگونی میکند. چخوف خود این نمایشنامه را «صحنههایی از زندگی روستایی» توصیف میکند. در نمایشنامههای چخوف زندگی واقعی که در همدردی و تساهل و کار مفید و شخصیت جدی جلوه گر است در مقابل زندگی توخالی که با خشونت و خودفریبی و ملال و ابتذال همراه است قرار میگیرد.قهرمانهای آثر چخوف زندگی خود را یا با پنهان کردن حقیقت دردناک در پشت خیالپردازیها و توجیههای گوناگون و یا با غرقه کردن خود در کارهای پوچ و مبتذل روزانه برباد میدهند.
قهرمانهای «دایی وانیا» به دوگروه، آنهایی که کار میکنند و آنهایی که بیکارهاند، تقسیم میشوند، ولی هر دو گروه به یک نسبت مأیوس و سرخوردهاند.
پروفسور سربریاکوف، دانشمندی میانمایه و متظاهر، سالهاست که با جان کندن دخترش سونیا و برادرزنش ایوان (دایی وانیا) که اداره ملکی را که از زن مرحومش به میراث برده به عهده دارند، زندگی بیدغدغهای را میگذراند. سربریاکوف حالا با یلنا، دختر جوانی که مجذوب شهرت او شده، ازدواج کرده است. بیقراری یلنا و خودخواهی سربریاکوف کار اداره ملک را مختل میکند و این اوضاع متشنج وقتی به اوج خود میرسد که سربریاکوف اعلام میکند میخواهد ملکش را بفروشد و در شهر زندگی کند. پس از آن است که اتفاقاتی سلسلهوار پیش میآید و شرایط به گونهی دیگری پیش میرود.
کتاب صوتی «دایی وانیا» با ترجمه هوشنگ پیرنظر و خوانش جمعی از گویندگان منتشر شده است.