اشتباه در ستارههای بخت ما یک داستان عاشقانهی نو و درعینحال متفاوت دربارهی دو نوجوان مبتلا به سرطان است؛ ماجرایی عاطفی و درعینحال دلخراش با فرجامی قابلپیشبینیِ دو جوان روبهمرگ.
شیوع بیماریهای لاعلاج و افزایش تعداد بیماران در جهان موجب شده تا نویسندگان فراوانی به توصیف سرگذشت قربانیان و آسیبهای اجتماعی و روحی ـروانی این بیماریها بپردازند. پیچیده و مبهم بودن روشهای صحیح مواجهه با این شرایط ناگوار این موضوع را به یکی از درونمایههای جذاب و درعینحال آموزندهی ادبیات جهان تبدیل کرده است. تا زمانیکه در این گرداب سهمناک اسیر نشدهایم، داستانها و روایتها از این بیماریها افسانهای است که برای دیگران و در مکانهای دور اتفاق میافتد؛ ماجراهایی که بعید است هیچ ربطی به ما داشته باشد. این شتری است که درِ خانهی دیگران میخوابد و تنها وظیفهی ما همدردی و دعا برای درگیران این بیماریهاست. هیچ کس آمادگی روبهرو شدن با این نوع بیماریها را ندارد. سرطان و ایدز میتوانند هر خانه و کاشانهای را ویران و رؤیاهای زیبای بسیاری را به کابوس بدل کنند. حتی تصورش دردناک و تحملناپذیر است.
کنار آمدن با اینگونه بیماریها نهتنها برای فردِ درگیر سخت و ناگوار است، بلکه بستگان و همراهان بیمار هم سختیها و ناخوشیهای خاصِ خودشان را دارند. این جراحتها از جهات بسیاری چهبسا سهمگین و کوبندهتر از زخمهای شخص بیمار باشد. ادامهی زندگی با غم و اندوه و خاطرات عزیزِ ازدسترفته ممکن است زندگیهای بسیاری را متلاطم و ویران کند.