فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 179 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۵۸:۰۰ |
نویسنده | سایه اقتصادی نیا |
ناشر | گروه انتشاراتی ققنوس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۲/۰۳ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
نگاه به مبحث "ویرایش" به عنوان موضوعی برای مطالعه، شاید مساله ای بود که هیچوقت به ذهن من خطور نمی کرد. اما ارائه این کتاب در نمایشگاه کتاب ۹۸ و البته نام سایه اقتصادی نیا که پیش از این با قلمش بطور پراکنده آشنا بودم و انتخاب دقیق کلماتش را می پسندیدم، باعث مطالعه ای متفاوت شد. همچنان بعد از مطالعه این کتاب هم حس می کنم که قلم اقتصادی نیا بسیار تحت تاثیر از دقت نویسندگان و ویراستاران و ادبایی است که برایش نقش استادی داشته اند و نمونه علم در مقام عمل است. خواندنی و تمیز، گاهی با چاشنی طنز و البته محتوایی مفید برای اندیشیدن بیشتر در باب نگارش و دشواری های آن. اما این تمام ماجرا نبود و نقدهایی جدی هم به چنین اثری وارد است اول اینکه ساده ترین کار برای نویسندگان معاصر ما این است که بدون انسجام و با به هم پیوستن مقالاتی که پیش تر چاپ کرده اند، کتابی بنویسند. مهم نیست آیا از ابتدا تا انتها سر و ته کار بهم می آید یا نه. و اقتصادی نیا نیز مستثنی از این قاعده نیست. انگار کسی حوصله و البته جرئت نگاشتن کتابی تحلیلی درباره موضوعات را ندارد و چه بهتر از به هم چسباندن کلی مقاله، حتی اگر هر چه بیشتر پیش برویم از انسجام و اهمیت مقاله ها کاسته شود و خواننده در انتها بخواهد زودتر از شر مقالات انتهایی و بیربط خلاص شود مهم ترین نقد اما، که با مطالعه بیشتر و بیشتر مقالات اقتصادی نیا باعث بروز حسی در خواننده می شود، مربوط به تقسیم بندی دیگران بر مبنای "خودی" و "غیرخودی" است. یعنی نویسنده با تاثیرپذیری بسیار از اساتید قدیمی و اولیه اش در مرکز نشر دانشگاهی و فرهنگستان، مانند ابوالحسن نجفی و احمد سمیعی گیلانی، حلقه کوچکی از ویراستارانی قابل تقدیس می سازد و سایرین به سادگی می توانند از دم تیغ بگذرند. مسلما افرادی مانند حداد عادل و احمد شاملو که یا جا پای بزرگان گذاشته اند بدون تخصص لازم یا مشکلاتی ایجاد کرده اند، با انتقادات سنگین تری مواجه می شوند، اما در جای جای کتاب رویکرد نویسنده به سایر ویراستارانی که خارج از این حلقه قرار می گیرند، رویکردی بسیار منتقدانه و گاه سیاه و سفید است و زبان طنز تبدیل به زبانی تیز و کنایی می شود این رویکرد باعث شد تا گاهی احساس نگاه بالا به پایینی داشته باشم که پیش از این در نوشته های زیدآبادی بیشتر به سراغم می آمد. مثلا در جایی که بحث از نوشته ها درباره روشنفکری در ایران می کند، می گوید: "صفحات مجلات را انباشته اند، گزین گویه ها و شعارها ساخته اند، کتابها گرداخته اند، اما آن نگفته اند که به کار آید. هر گفته ای گفته دیگری را نقض می کند یا آن را ناقض جلوه می دهد" غافل از اینکه شاید این خاصیت مفاهیمی با معانی متغیر و فراگیر یا با مفهومی پیچیده و موضوعی در حال تغییر در گذر زمان است. یا در جای دیگر می نویسد "ویرایش مثل بنایی نیست که اگر یکی دو ماه هر روز کنار دست اوستا بایستی، فنون آن را تا حدی بیاموزی، مثل رانندگی نیست که با یست جلسه تمرین بتوانی عملا پشت ماشین بنشینی. به دانش پیشینی احتیاج دارد و بدون شناختنی که فقط و فقط از راه مطالعه حاصل می شود، نمیتوان ویراستار شد." فارغ از اینکه شاید صاحبان آن حرفه ها نظر دیگری داشته باشند و البته حتی ویراستاران کارآزموده تر نیز تا این حد پیش نروند، کما اینکه امثال رئیس «دانشنامه زبان و ادب فارسی» نظرات کاملا متفاوت و آسان گیرانه ای دارد در کل برای آشنایی با مبحث ویراستاری در زبان فارسی و دانستن بیشتر درباره اساتید ممتاز آن کتاب خوبی است و مقالات ابتدایی آن بیشتر توصیه می شود، گرچه نیاز به کتابهایی با انسجام بیشتر احساس می گردد
در ابتدا از خانم اقتصادی نیا بابت نگارش این کتاب متشکرم. به نظرم در کل کتاب خوبی بود. با ارائه تاریخچه ای از ویرایش و پیشگامان آن در ایران شروع شد و در ادامه به ویژگی های ویراستار خوب و متعهد و اخلاق حرفه ای در ویراستاری اشاره شد. به برخی موارد و عبارات بحث بر انگیز در ویرایش اشاره شد که گاهی با لحنی طنزآمیز و جالب بیان شد. در پایان هم به بزرگان ویرایش از جمله آقایان ابوالحسن نجفی، احمد سمیعی (گیلانی) و علی صلح جو و تاثیرگذاری های مثبت این اساتید پرداخته شد. در بخش هایی به ویرایش ترجمه اشاره های کوچکی شد و به نظرم نویسنده درک درست و کاملی از ترجمه صحیح و ویرایش ترجمه ندارد. قلم نویسنده به دلیل قلمبه نویسی بی مورد و استفاده غیرضروری از عبارات نامانوس گاهی آزاردهنده می شد. و در آخر، نمی دانم نویسنده چه اصراری دارد که بعد از نوشتن نام استاد احمد سمیعی حتما گیلانی را داخل پرانتز بنویسد. اگر یک بار این کار را می کرد، ضروری و طبیعی به نظر می آمد ولی با اینکه بیش از ده بار اسم ایشان در کتاب آمده، هر ده بار بعد از اسم ایشان، گیلانی را داخل پرانتز نوشته! ?
کتاب را در نمایشگاه تورق کردم. و بخشهایی از آن را کاملاً خواندم. ازآنجایی که قبلاً هم نوشتههای خانم اقتصادینیا را خوانده بودم، بهنظرم آمد که طبق معمول از بالای برج عاج شروع به سخنرانی کردهاند و صدالبته به شیوهای احساسی. درواقع، نقش دانای همهچیزدان را بهخوبی بازی میکنند. در همهی نوشتههای ایشان نوعی خودبرتربی نی و خودشیفتگی دیده میشود. این کتاب هم از این ویژگی شخصیتی ایشان بهدور نیست. این کتاب هیچ مطلب تازهای برای من ویراستار نداشت و بیشتر حالت چسب و قیچی نوشتههای پراکندهی ایشان در فضای مجازی بود.
این یک ستاره رو به (درباره ی کتاب) دادم چرا که هنوز کتاب را کامل نخوانده ام. راستش به دلیل علاقه ام به حوزه ی ویرایش جذب عنو ان کتاب شدم. اما به نظرم رسید نویسنده، در مقدمه بیشتر سعی دارد با مخاطب خاص صحبت کند تا اینکه دغدغه اش واقعا ویرایش باشد. در انتهای این مقدمه کوتاه هم پی بردم نتیجه گیری ام درست است. جوری که نوشته اند انتشارات فرانکلین، انگار کسی بگوید ساواک یا موساد یا کا گ ب. متاسفم برای گروه انتشاراتی ققنوس. تا به حال ندیده ام شخص فرهیخته ای اینگونه مقدمه بنویسد. چقدر اهانت کننده و خودبزرگ بین. ضمنا طرح جلد هم که کپی شده از کتاب نکته های ویرایش علی صلح جو هست.
همه ی نطرات فوق به نطر من چه له و چه علیه مطالب کتاب صادق است، قلم ایشان، چهره مکتوبات هر گز متولد نشده ی نامکتوب من در جوانی ام است که با ترس از اظهار نظر و ترس از چاپ کردن و ترس از اشتباه ونهایتا ترس از نوشتن به اوج رسید.. بنویسید خانم سایه سار عزیزم شما آن روی سکه اید و ذهن و دل ما این روی سکه بود، کسانی هم بوده اند که شما اصلا نمی شناخته اید و کسانی که شما شناخته اید و ما بدین شرح که شما اورده اید نه، شما شجاعت بازیافته ی ما هستید و من هم به تأسی ازان دوست ناشناس دیگر می گویم دست مریزاد بنویسید و به پیش بتازید و ان روی سکه ی ما را هم دریابید که بس دریا در دریاست و موج در موج و زیباست
با سلام نمونه کتاب رو خوندم، نظرم جلب نشد، حرف تازه ای ندارم. کلا میخواد بگه اهل قلم و کتاب و خاصه ویراستاران رو نباید در زمره روشنفکران قرار داد، که البته چندان بیراهه هم نرفته، اما شاید به جای چاپ کتاب میشد این مطلب رو داخل یک مجله یا یک سایت منتشر کرد.
دیدگاه مفصلی که بر این کتاب نوشتم، اینجا پذیرفتنی نیست. انگار تعداد مشخصی کلمه برای نظردادن تعیین شده است. خلاصهاش این است: دستمریزاد خانم اقتصادینیا.
از اعتماد به نفس نویسنده که زن است و روشنفکر و دقیق خوشم میآید، به صدای خودش احترام میگذارد و به گوش دیگران میرساندش.
تکبر و غرور در جای جای گفتار و نوشت ار ایشان موج میزند. ای کاش بهجای علم کمی هم فروتنی میآموختیم.
کتابی خواندنی . با نکاتی بسیار آموزنده و جالب از تاریخ معاصر