هایکو بیشتر به شیداره یاناگی (بیدِ افشان، همان بید مجنون) نگاه میکند که سرافکنده است و سر در خویش فرو برده. کمتر از مومیجی (نوعی افرای ژاپنی) که در پاییز درختی است سراپا آتش، زیبا چشمگیر، سخن میگوید. دقیقتر بگوییم: هایکو شعر نیست، زیبایی نیست، بلکه خود زندگی است. تجربهی شهودی هستی است، که این مادرِ همهی هنرهای اصیل است. یا بگو، بیش از آنکه زنجره باشد، لاک پوک زنجره است که حضورِ تمام هستی و نیستی است، یا کوه است، اما بی نام. گریز از نامها و مفهومهای زبانساخت است.
هر هایکوِ اصیل آغازی است که سالیان دراز شما را به سیر و سلوک در خودش فرا میخواند؛ سیر که فرجامش رسیدن به آغاز است، همان آغاز سالیان پیشین. / از پیشگفتار کتاب