با جاناتان چیلر آشنا شوید:
او صاحب خانهی چیلر است، مغازهای که در آن سوغاتیها و چیزهای مختلفی به فروش میرسد.
بعضی وقتها او از بچهها پول نمیگیرد و به آنها میگوید: «میتونی دفعهی بعد پولش را بدهی.»
منظورش از این کار چیه؟
الان زمان آن فرا رسیده!
شش نفر در این داستان متوجه میشوند که ناگهان از خانههایشان به مغازهی ترسناک چیلر برگشتهاند.
چیلر به آنها میگوید: «الان وقت تسویه حساب است و میخواهیم یک بازی انجام دهیم.»
بچهها خیلی زود متوجه میشوند که این بازی ممکن است هیچ برندهای نداشته باشد. ولی چارهی دیگری ندارند و باید به بازی ادامه دهند. آنها باید برای نجات جان خودشان بازی کنند. آنها در ترسناکترین ماجرای سرزمین وحشت گیر افتادهاند!