اتاق به رنگ خون بود. دیوارهای سرخ، سقف سرخ، کف سرخ. صندلیهایی با رویهی سرخ دور میزی که رومیزی جگری رنگی داشت و پردههایی سرخ که مانع از ورود پرتوهای تند آفتاب به اتاق بودند، آن هم آفتابی که اگر به درون میتابید چشم را خیره میکرد. در بخاری دیواری، شعلههای سرخ ـ نارنجی زبانه میکشیدند. جلو بخاری، دو چنگال غولپیکر دیده میشد و بالای آن کلهی عفریتی که روی پایهای چوبی جا گرفته بود.
آنجا خانهی خونآشامها بود.
و با اینکه خونآشامها به خوبی این حقیقت را پذیرفته بودند که هیچ انعکاسی در آینه ندارند، آینهای روی دیوار نصب بود. آینه تصویرِ خونآشام کوچک را نمایش میداد که در یک دست بُ رس و در دست دیگرش نیشهایی مصنوعی داشت.