ما خیلی بد شانسیم که توی دنیا آدمهایی به اسم معلم وجود دارند ولی از آنجایی که ما هم به آنها سنجاق شدهایم، بهترین کاری که میتوانیم بکنیم این است که آرزو کنیم یک معلم جوان و امروزی داشته باشیم نه یک معلم پیر و بداخلاق. کسانی که تازه معلم شدهاند قوانین را نمیدانند، برای همین راحت میشود از شر چیزهایی که معلم قدیمیها با آنها اعصاب آدم را به هم میریزند، راحت شد.
من اینطوری فکر میکردم و خیلی هیجان داشتم که میخواستم بروم کلاس پنجم چون قرار بود یک معلم تازه کار به اسم آقای تراپت بیاید سر کلاس ما. از همان اول سال شروع کردم به امتحان کردن آقا معلم.
اگر دستشویی رفتن سر کلاس درس آزاد باشد، فقط باید اجازه بگیری و بروی. امسال دستشویی درست آن طرف راهرو بود. همیشه یک راه ساده برای فرار از کلاس وجود دارد و من هم که در حقهزدن به معلمها لنگه ندارم، همیشه اجازهی دستشویی میگیرم و هیچ معلمی متوجه نمیشودکه هر زنگ این کار را میکنم.
همانطور که گفتم آقای تراپت هم تازهکار بود و من مطمئن بودم که هیچوقت گیر نمیافتم...