

دختری که رهایش کردی-خرید و دانلود کتاب صوتی اثر جوجو مویز
نسخه الکترونیک کتاب صوتی دختری که رهایش کردی به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نسخه نمونه کتاب صوتی دختری که رهایش کردی را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب صوتی دختری که رهایش کردی
عشق و دوست داشتن، تنفر و خشم، تعهد، اعتماد، ترس، وحشت و هزاران حس دیگر که در دوران حیات آنها را تجربه میکنیم. فرق داستان زمانی است که این احساسات را در زمان بحران چطور تجربه میکنیم. بحران بیماری؟ زلزله؟ آتش سوزی و یا سیل؟ نه بحران به معنای واقعی آن یعنی در جنگ. جنگ جهانی ... . چه فرقی میکند شما در جنگ جهانی اول باشید یا جنگ جهانی دوم و یا هرچه، موضوع این است که اگر در حین جنگ، گرسنگی و ترس همچنان به عشقتان پایبند باشید عاشق خواهید بود. از قدیم شنیدهایم «شکم گرسنه عشق نمیشناسه». وقتی در همین دوران تلخ عاشق بمانیم و پای خواستهی خود بایستیم، میشویم استوره و روایت یک داستان عاشقانه.
دربارهی کتاب صوتی دختری که رهایش کردی
کتاب دختری که رهایش کردی روایت کلمهی عشق است. اینکه عشق شما را تا کجا میتواند همراه خودش بکشد و ببرد و شما نیز دست و پا بستهی آن باشید. داستان کتاب دو شخصیت اول و اصلی دارد که هر دو وجه اشتراکات بسیاری با هم دارند. دو زن که برای داشتههایشان میجنگند. برای آن چیزی که از همسرانشان برای آنها به جا مانده مبارزه میکنند. هر دوی این زنها مورد حمله و هجوم قضاوتهای مردم قرار میگیرند اما، هدف رسیدن به حقیقت و خواستهی قلبیشان آنها را بیتوجه به دیگران به سمت جلو هدایت میکند. لیو که در حال حاضر و در خانهای مدرن در لندن زندگی میکند و آن طرف داستان سوفی که یک قرن پیش در پرون فرانسه میزیسته است.
خلاصهی داستان کتاب دختری که رهایش کردی
داستان به صورت موازی پیش میرود و خواننده همزمان در زمان حال و گذشته در سفر است و روایت طوری است که شما خودتان را در جای جای داستان و در خلال تمامی اتفاقات آن حس میکنید.
کتاب دختری که رهایش کردی به قلم جوجو مویز روایتگر زندگی است که عاشقانه شروع شده است اما سایهی جنگ آن را به نابودی میکشاند. سوفی و همسرش ادوارد در کنار خانوادهش زندگی خوبی را در بین ساکنین شهر پرون دارند. ادوارد نقاش است و از سوفی پرترهای خیره کننده کشیده است. جنگ جهانی که به فرانسه میرسد، مردها به خط مقدم فرستاده میشوند و سوفی میماند و یک هتل و یک خانواده. بعد از اشغال فرانسه، آلمانها به پرون میرسند و غارت آغاز میشود. الویت برای غذا، آلمانها هستند و مردم شهر باهم و به اتحاد باهم در غذاهایی که دارند شریک میشوند. سوفی هتل خانوادگیشان را دارد و همگی در آن ساکن هستند. البته که اشیا ارزشمند آن به یغما رفته است. همهچیز جز نقاشی خودش.
آن طرف ماجرا لیو است. خانم جوانی که خیلی زود همسر خودش را از دست میدهد. دیوید که معمار بود برایش یک خانه با طراحیای خاص و منحصر بهفرد و میزان زیادی بدهی و یک تابلو از چهرهی یک زن به جای گذاشته بود. تابلو را در یک سفر رویایی به قیمتی خیلی پایین خریده بودند و کادوی عروسیشان بود. تابلوی سوفی ... .
هیجان داستان سوفی زمانی است که یک فرماندهی آلمانی به شهر پرون میآید و دلباختهی سوفی میشود اما قلب سوفی تنها برای همسرش میتپد؛ حتی به بهای گرسنگی، تحقیر و بیماری و در قرن حاضر وکیلی وارد زندگی لیو شده و متوجه قیمتی بودن تابلو میشود. این تابلو همان تابلویی بود که وارثان سوفی بعد از جنگ جهانی اول آن را گم کرده بودند و به دنبالش میگشتند اما لیو قصد ندارد آن را به کسی بدهد.
لیو و سوفی هر دو جانانه میجنگند. خسته میشوند اما ناامید نه.
این یک روایت عاشقانه است اما حاوی مطالب و واقعیتهای تلخی نیز هست که این کتاب بینظیر را در گروه پرفروشهای سال ۲۰۱۲ و در همان سال نامزد بهترین رمان سال نیز میکند. این کتاب بارها تجدید چاپ شد.
دربارهی جوجو مویز نویسندهی کتاب دختری که رهایش کردی
پائولین سارا جو مویز که او را با نام جوجو مویز میشناسیم مانند خیلی از نویسندگان دیگر کار نوشتن را با روزنامهنگاری آغاز کرده. او که متولد چهارم اوت سال ۱۹۶۹ در انگستان است، در سال ۱۹۹۲ برندهی یک بورس مالی از روزنامهی ایندیپندنت میشود تا کارشناسی ارشد خود را در رشتهی روزنامهنگاری بگیرد. همین امر او را برای ۱۰ سال در این شغل نگه میدارد. او در سال ۱۹۹۸ دستیار سردبیر میشود و در سال ۲۰۰۲ یک نویسندهی تمام وقت رمان.
در تمامی نوشتههای مویز رد پر رنگی از شناخت آدمها دیده میشود که دلیل اصلی آن این است که او در سالهای پیش از نویسندگی به کارهای زیادی مشغول بوده است. از تایپیست خط بریل گرفته تا کار در بار و کنترلچی تاکسیها. اولین کتابش در سال ۲۰۰۲ تحت عنوان «باران پناه دهنده» منتشر شد و او بعد از آن ۱۳ کتاب نوشت و توانست دو مرتبه برندهی جایزهی سال رمان عاشقانه از انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه شود. اولین جایزه را برای رمان «میوهی خارجی» در سال ۲۰۰۴ و دومی را در سال ۲۰۱۱ برای رمان «آخرین نامه از معشوق» دریافت کرد. او را بیشتر با کتابهای دختری که رهایش کردی، من پیش از تو و آخرین نامه از معشوق میشناسیم.
دربارهي ترجمه کتاب صوتی دختری که رهایش کردی
این کتاب به بیش از یازده زبان مختلف از جمله زبان فارسی ترجمه شده است. در ایران مترجمان و انتشارات بسیاری از جمله، کتایون اسماعیلی در نشر میلکان، فاطمه نفری انتشارات فروزش، محمد مهدی قاسملو نشر میلاد و ... دست به انتشار این کتاب زدهاند. میتوان یکی از بهترین ترجمههای این کتاب را ترجمهی شیدا رضایی از انتشارات جامی (مصدق) دانست که در سال ۱۳۹۷، انتشارت صوتی ماهآوا، نسخهی آن را با صدای رضا عمرانی و راضیه هاشمی روانهی بازار کرد. برای تهیه و دانلود کتاب صوتی دختری که رهایش کردی میتوانید از طریق همین صفحه اقدام کنید و با اپلیکیشن رایگان فیدیبو را دانلود کنید.
کتاب صوتی دختری که رهایش کردی برای چه کسانی مناسب است؟
این رمان عاشقانه نظر مثبت بسیاری از منتقدین کتاب را جلب کرده است. روایتگری این رمان آنقدر جذاب و شورانگیز است که حتی به کسانی که به رمانهای عاشقانه علاقهای ندارند هم خواندن آن پیشنهاد میشود. برای خواندن این کتاب زمان کافی درنظر بگیرید. آغاز کردن این کتاب با خودتان خواهد بود اما برای کنار گذاشتن آن باید تا انتهای داستان منتظر باشید.
در بخشی از کتاب دختری که رهایش کردی میشنویم
لندن، ۲۰۰۶
لیو کنار رودخانه میدود، کیفش را زیر بغلش گرفته و گوشی تلفن همراهش بین گوش و شانهاش است. جایی در نزدیکی امبانکمنت است؛ ابرهای خاکستری روی لندن شروع به بارش کردهاند و یک باران سیل آسا مرکز لندن را فراگرفته است. ترافیک سنگین است. از اگزوز تاکسیها دود سفیدی بیرون میآید و پنجرههایشان در اثر تنفس مسافرها مه گرفتهاند. برای بار پانزدهم میگوید: «میدونم.» کتش تیره شده و موهای خیسش به کف سرش چسبیدهاند. «میدونم ... بله. از شرایط خبر دارم. فقط منتظر چندتا پرداخت هستم ... » جلوی یک در میرسد. یک جفت کفش پاشنه بلند از کیفش درمیآورد و میپوشد. بعد به کفشهای خیسش خیره میشود؛ نمیداند آنها را کجا بگذارد. «بله، بله. من ... نه. شرایط من عوض نشده تازگیا»
از جلوی در کنار میرود و از پیادهرو وارد خیابان میشود. به سمت آلدویچ به راه میافتد. هنوز کفشهای خیسش را در دست دارد. اتومبیلی از کنارش میگذرد و مقدار زیادی آب روی پاهایش میپاشد. میایستد و با ناباوری به کفشهای پاشنه بلندش خیره میشود. فریاد میکشد: «شوخیت گرفته؟» و بعد: «نه، نه، شما نه آقای ... دین. شما نه ... بله ممنون میشم اگه شما فقط کار خودتون رو انجام بدین. ببین من تا دوشنبه پول رو پرداخت میکنم. باشه؟ تا حالا نشده دیر پول رو پرداخت کرده باشم. درسته؟ حالا فقط همون یکبار بوده»
تاکسی دیگری از دور پدیدار میشود و او به سرعت به سمت پیادهرو حرکت میکند. «بله میدونم دین... میدونم که برات خیلی سخت بوده. ببین... قول میدم تا دوشنبه پول دستت برسه... بله، بله، حتما درضمن، بابت دادی که کشیدم معذرت میخوام... منم امیدوارم بتونی استخدام بشی دین.»
نظرات کاربران درباره کتاب صوتی دختری که رهایش کردی