[فاندو و لیز روی زمین نشستهاند. کنار آنان یک کالسکه سیاه بچه قرار دارد، خیلی بزرگ است، کهنه و رنگ و رو رفته است، روکش چرخهایش لاستیکی و پرههایش زنگ زده است. به بدنه کالسکه اشیای مختلف آویزان است، مثلاً یک طبل، یک پتوی پیچیده شده، یک چوب ماهیگیری، یک توپ چرمی و یک تابه گود. هر دو پای لیز: فلج است.]
لیز: من میمیرم، هیشکَسَم دیگه بهم فکر نمیکنه.
فاندو: [با مهربانی] چرا، لیز:، من بهت فکر میکنم. میآم قبرستون دیدنت، با یه گل و یه سگ.
[مکث طولانی. فاندو: به لیز: نگاه میکند.]
فاندو: [با هیجان] توی تشییع جنازهت زیر لب این آهنگو میخونم: چقد تشییع جنازه قشنگه، چقد تشییع جنازه قشنگه. آخه این آهنگ خیلی راحت یاد آدم میمونه. [در سکوت به لیز: نگاه میکند و با رضایت اضافه میکند.] بخاطر تو میخونم.
لیز: منو خیلی دوست داری؟
فاندو: اما ترجیح میدم که نمیری [مکث] روزی که بمیری خیلی غمگین میشم.
لیز: خیلی غمگین میشی؟ چرا؟
فاندو: [با رنج] نمیدونم.
لیز: اینو میگی چون از مردم شنیدی. علامت اینه که غمگین نمیشی. همیشه گولم میزنی.
فاندو: نه لیز، راست میگم، خیلی غمگین میشم.
لیز: گریه میکنی؟
فاندو: سعی میکنم، ولی نمیدونم بتونم یا نه.
لیز: نمیدونم بتونم یا نه! نمیدونم بتونم یا نه! اینم شد جواب؟
فاندو: باور کن لیز.
لیز: چیو باور کنم؟
فاندو: [فکر میکند.] درست نمیدونم. تو فقط بگو باور میکنی.
لیز: [بدون حالت] باور میکنم.
فاندو: اینجوری نه، اینجوری فایده نداره لیز:. [با فروتنی] لیز:، اگر بخوای خوب میگی.
لیز: [با حالت دیگر، ولی باز هم بدون صداقت] باور میکنم.
فاندو: [مچل شده] نه لیز:، اینجوری نه. یه دفعه دیگه بگو.
لیز: [سعی میکند، اما موفق نمیشود صادقانهتر از پیش بگوید.] باور میکنم.
فاندو: [خیلی غمگین] نه، نه، لیز:. چرا اینجوری هستی! تو چقد به من بدی میکنی! بازم بگو، ولی خوب.
لیز: [ناموفق] باور میکنم.
فاندو: [با خشونت] نه، نه، اینجوری نگو!
لیز: [با تمام قدرت سعی میکند.] باور میکنم.
فاندو: [با خشونت بیشتر] اینجوری هم نه!
لیز: [ پر از صداقت] باور میکنم.
فاندو: [با هیجان] لیز:! باور میکنی؟
لیز: [با هیجان] آره، باور میکنم.
فاندو: چقد خوشحالم، لیز.
لیز: باور میکنم چون وقتی حرف میزنی شکل خرگوش میشی، وقتی هم پیشم میخوابی میذاری هم? پتو رو روم بکشم اونوقت خودت سردت میشه.
فاندو: قابلی نداره.
لیز: مهمتر اینکه صبحها منو میشوری و خودم نباید خودمو بشورم، چون خیلی بدم میآد خودمو بشورم.
فاندو: [بعد از کمی مکث. با حالتی مطمئن و قاطع] لیز:، میخوام خیلی کارها برات بکنم.
لیز: چقدر؟