0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  بذرهای شورش نشر آذرباد

کتاب بذرهای شورش نشر آذرباد

سه گانه ی ماورایی ها کتاب دوم

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
نویسنده:
ناشر:
درباره بذرهای شورش
صدای غرش هیولامانندی به گوش رسید؛ گویی کوه ریزش کرده‌بود. وزش باد بسیار شدیدی، جیسون را از زمین بلند و به لبه پرتگاه پرت کرد. جیسون محکم زمین خورد و پاهایش به سمت دره آویزان شد. باد با شدت بیشتری وزید و همچون تازیانه‌ای به او خورد؛ جیسون عاجزانه زمین سنگلاخی را چنگ زد. وقتی طوفان فروکش کرد، جیسون پاهایش را همچون پاندول تکان داد. خود را از پرتگاه بالا کشید و سر پا ایستاد. نیم‌تنه‌ی بالا و زیر بازوهایش درد می‌کرد و در اثر زخم‌ و خراش‌ها احساس سوزش داشت. برگشت و به حرکتش ادامه داد. طوفان گاه شدید، گاه آرام می‌شد و باد زوزه می‌کشید. باد با شدت بسیاری به جیسون ضربه می‌زد. برای حفظ تعادلش کمی به جلو خم شد؛ ناگهان باد تغییر جهت داد و تلاش‌هایش باعث شد که این جبهه جدید طوفان او را به سمت لبه وحشتناک پرتگاه پرت کند. روی زمین ناهموار غلت خورد؛ سعی داشت با تمام وجود به زمین بچسبد تا درون درّه پرت نشود. می‌خواست تا زمان فروکش کردن طوفان، بی‌حرکت روی زمین دراز بِکشد اما باید پیش می‌رفت. چطور از اینجا سر در آورده‌بود؟ چیزی او را تعقیب می‌کرد؟ طوفان شدیدتر می‌شد؟ نمی‌دانست چرا اما حسی درونی به او می‌گفت، عجله کند. سرپا ایستاد و تلوتلوخوران پیش رفت؛ طوفان‌های غیرقابل پیش بینی از هر سو به او فشار می‌آوردند. در مقابلش از میان تاریکی، محل به پایان رسیدن پرتگاه را دید. در انتهای پرتگاه، میزی با صندلی‌ا‌ی خالی و صندلی دیگری که شخصی روی آن نشسته‌بود، قرار داشت. راه را در میان وزش شدید باد طی کرد. خود را به صندلی خالی رساند و نشست. فرد آن سوی میز، ریچل بود! ظاهراً باد رویش اثری نداشت اما همین طوفان قدرت دید و شنوایی جیسون را کاهش می‌داد. ریچل پرسید: «برای چی برگشتی؟» جیسون برخلاف زوزه‌های تند باد می‌توانست صدای لطیفش را بشنود. «باید تو خونه‌تون می‌موندی. تو به اینجا تعلق نداری.» جیسون فریاد کشید: «نمی‌تونستم همین‌جوری ولت کنم! تو اینجا چیکار می‌کنی؟» با حالت بی‌روحی زمزمه کرد: «نباید برمی‌گشتی. هردومون رو نابود کردی.» صدای باد بلندتر و بلندتر می‌شد. می‌دانست که این طوفان همچون بهمن بر سرشان فرود خواهد آمد. برخاست و میز را به پهلو خواباند. دست ریچل را گرفت، دست‌هایش به سردی یخ بودند و این باعث شگفتی جیسون شد. جیسون گفت: «باید بریم!» ریچل برخاست؛ قدش به وضوح بلندتر از جیسون بود. دست جیسون را محکم فشرد، سردی دست‌هایش باعث سوزن سوزن شدن دست‌های جیسون می‌شد. چشم‌های ریچل کاملاً سیاه بود؛ سفیدی یا مردمک نداشتند. «نزدیک من نیا.» ریچل دستش را رها کرد و در همین لحظه طوفان مانند موج سونامی عظیمی به او برخورد کرد.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
3.۴۳ مگابایت
تعداد صفحات
624 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۲۰:۴۸:۰۰
نویسندهبراندون مول
مترجم سمانه امین پور
ناشرآذرباد
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۰۸/۰۱
قیمت ارزی
3 دلار
قیمت چاپی
56,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۳.۴۳ مگابایت
۶۲۴ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.8
از 5
براساس رأی 13 مخاطب
گیرا 🧲 (1)
سرگرم‌کننده 🧩 (1)
5
84 ٪
4
15 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
0 ٪
7 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

این کتابب یه شاهکار در ژانز تناسخ معمولا نویسنده ها نمیتونن خیلی خوب اتفاقاتی که مربوط به این ژانره رو توضیح بدن و اداش کنن ولی لین واقعا عالیی بود پیشنهاد میکنم بخونین

5

دوستان اگه کسی تو آکانت فیدیبو خودش کتابای زیادی داره به این لینک تلگرام بیاد یه گروه زدم که میشه توش کتاب هامونو با هم به اشتراک بزاریم @fidibo۲f۴

5

جالبه من هم ترجمه آذر باد رو خوندم هم بهنام و خنده دار اینه که مال آذر باد این فصل اول رو نداره انگار مترجم حوصلشو نداشته یا یادش رفته ترجمه کنه

5

کتاب خوبی بود ممنون

5

ارزش خواندن داره...

4

عالیه

5

خوب

4.8
(13)
سرگرم‌کننده 🧩 (1)
14,900
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
بذرهای شورش
سه گانه ی ماورایی ها کتاب دوم
آذرباد
4.8
(13)
سرگرم‌کننده 🧩 (1)
14,900
تومان