

کتاب پیدایش
نسخه الکترونیک کتاب پیدایش به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب پیدایش
آویلا تقریبا یک سالی میشد که لب به زهرماری نزده بود. وقتی بازتاب خودش را در آینهکاریهای بار نگاه کرد، استثنائا لحظهای به خودش اجازه داد از تصویری که متقابل براندازش میکرد خرسند شود. آویلا از آن نیکاختران مدیترانه بود که سالخوردگی بیش از آنکه برایش دردسرآمیز باشد ارزشمند محسوب میشد. طی سالها، تهریش مشکی و زمختش به ریش نرمِ جوگندمیِ بلندی تبدیل شده، چشمهای تیره و تندخویش آرام گرفته و صمیمیت پیدا کرده بود، پوست زیتونی چغرش اکنون آفتابزده و چروکیده شده بود، و سرجمع با دیدنش مردی مینمایاند که گویی همیشه با چشم نیمهباز به دریا خیره میشده. حتی در شصت و سهسالگی نیز جثهای ترکهای و کشیده داشت و نیز هیکلی که به خاطر اونیفرم خوشدوختش ابهتی دوچندان به او داده بود. در آن هنگام، آویلا ملبس به پوشش سراسر سفید نیروی دریایی بود، جامهای شاهانه متشکل از کت سفید با دکمههای دوردیفه، سردوشیهای سیاه پهن، مجموعه پرزرق و برقی از نشانهای خدمت، پیراهن یقهایستاده سفید و شلوار سفید نوار ابریشمی. ناوگان آرمادای اسپانیا شاید دیگر نیرومندترین نیروی دریایی روی زمین نباشد، اما هنوز میدانیم افسرها چگونه باید لباس بپوشند. سالها میشد که جناب دریاسالار این اونیفرم را نپوشیده بود، اما امشب شب خاصی بود و ساعتی پیش، هنگامی که در خیابانهای این شهر ناآشنا قدم میزد، از نگاه خوشایند زنهای آنجا لذت برده بود و نیز از فاصلهای که مردها از او میگرفتند. برای کسانی که با آداب زندگی میکنند همه احترام قایلاند. پیشخدمت زیبای کافه به زبان اسپانیایی پرسید: «یک آب معدنی گازدار دیگر؟» دهه سوم عمرش را سپری میکرد، درشتاندام بود و لبخند بانشاطی به لب داشت. آویلا سرش را تکان داد. «نه، ممنون.» کافه خلوتِ خلوت بود و آویلا تحسین را در چشمهای پیشخدمت حس میکرد. دوباره دیده شدن حس خوبی بود. من از مغاک بازگشتهام. حادثه هولناکی که پنج سال پیش جز جان آویلا همه هستیاش را ویران کرده بود تا ابد در منافذ ذهنش رسوب کرد؛ لحظه مهیبی بود که زمین دهان باز کرده و درسته قورتش داده بود. کلیسای سِویا. صبح عید پاک. آفتاب اندلس از پشت شیشههای منقوش میگذشت و نگارهنمای رنگارنگی را به شکل منور در فضای سنگی درون کلیسا میتاباند. اُرگ بادی در سور شادی میغرید و همزمان هزاران پرستشکننده معجزه رستاخیز را جشن میگرفتند.
نظرات کاربران درباره کتاب پیدایش