0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  مزرعه ی کوزه گر نشر قطره

کتاب مزرعه ی کوزه گر نشر قطره

کاوشگری های کمیسر مونتالبانو

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
درباره مزرعه ی کوزه گر
وقتی کاتارلّا استغاثه‌هایش را به درگاه بازرس تکرار می‌کرد، حتماً خبر شومی در راه بود. «چی شده؟» «وای! وای، رئیس! همین الان فرماندار زنگ زد. انقدر عصبانی بود که مثل بوفالو دود از سوراخ‌های دماغش می‌زد بیرون!» «صبر کن ببینم، کات! کی به تو گفته وقتی بوفالوها عصبانی می‌شن، دود از دماغ‌شون می‌زنه بیرون؟!» «همه می‌دونن، رئیس! خودم هم تو فیلم‌ها و کارتون‌ها دیده‌ام!» «خیلی خب، خیلی خب! چی می‌خواست؟» «گفت باید برید دفترش، دفتر فرماندار، فوری همین حالا رئیس. اگر بدونید چه‌قدر عصبانی بود!» در راه مونته‌لوسا مدام در این فکر بود چرا بونتّی ـ آلدریگی از دستش عصبانی است. این اواخر اوضاع به‌قدری آرام بود که اداره‌ی پلیس شبیه شهر ارواح شده بود؛ فقط چند مورد دزدی مسلحانه، چند مورد آدم‌ربایی، چند تا تیراندازی و چند تا هم سرقت ماشین و دله‌دزدی از دخل مغازه‌ها. تنها اتفاق قابل‌توجه اخیر پیدا شدن جسد توی کیسه بود و برای عصبانی بودن در آن خصوص هم هنوز خیلی زود بود. همین بازرس را بیش‌تر کنجکاو کرده بود تا نگران. اولین شخصی که در راهروی اداره‌ی فرمانداری به او برخورد دکتر لاتِس بود، رئیس هیئت اجرایی فرمانداری؛ شخصی مقدس‌مآب و شکم‌سیر که به «شیر و عسل» هم معروف بود. به محض دیدن بازرس دست‌هایش را باز کرد، درست مثل زمانی که پاپ از پنجره آغوشش را برای توده‌ی‌ مردم که در میدان جمع می‌شوند باز می‌کند. «بازرس بسیار عزیزم!» دوید سمت مونتالبانو، دستش را گرفت و با شور و اشتیاق فشرد. اما بی‌درنگ رهایش کرد و با لحنی توطئه‌آمیز پرسید: «از همسرتون چه خبر؟» مونتالبانو نمی‌دانست این ایده از کجا به ذهن لاتس خطور کرده که او صاحب همسر و چند فرزند است، اما می‌دانست مخالفت با او فایده‌ای ندارد. ترسی ناگهانی برش داشت. یادش نمی‌آمد آخرین بار به این سؤالش چه جوابی داده بود. خوشبختانه تا این حد یادش می‌آمد که گفته بود زنش با یک مهاجر غیرقانونی فرار کرده است. مراکشی؟ تونسی؟ نمی‌توانست جزئیات را به یاد بیاورد. لبخندی مصنوعی از رضایت به صورتش چسباند. «آه، خبرهای خوبی دارم، دکتر لاتس. همسرم بالاخره برگشت سر زندگی زناشویی‌اش!» «چه‌قدر عالی، از این بهتر نمی‌شه! پس به لطف مریم مقدس چراغ خونه‌تون دوباره روشن شده!» «بله، چه جورم! اون‌قدر که داریم با صرفه‌جویی تو هزینه‌های گرمایش یه پس‌انداز کوچولو هم برای خودمون ترتیب می‌دیم.» لاتس نگاه سرگشته‌ای به او انداخت. متوجه منظورش نشده بود. «به فرماندار اطلاع می‌دم شما این‌جایید.» چند لحظه ناپدید شد و بعد دوباره سر و کله‌اش پیدا شد. «فرماندار منتظرتونن.» ته‌مانده‌ی حیرت چند لحظه پیش هنوز بر چهره‌اش مانده بود. بونتّی ـ آلدریگی نه سر از روی برگه‌هایش بلند کرد و نه تعارفش کرد بنشیند. بعد از مدتی که به نظر بی‌انتها می‌رسید بالاخره سرش را آورد بالا، به پشتی صندلی‌اش تکیه داد و مدتی بی‌هیچ کلامی به بازرس خیره شد. مونتالبانو تظاهر به نگرانی ‌کرد و پرسید: «از دفعه‌ی آخری که هم‌دیگر رو دیدیم خیلی عوض شده‌ام؟!»
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۶۳ مگابایت
تعداد صفحات
272 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۹:۰۴:۰۰
نویسندهآندرآ کامیلری
مترجم بنفشه شریفی خو
ناشرنشر قطره
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Il Campo del Vasaio
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۰۷/۲۵
قیمت ارزی
4 دلار
قیمت چاپی
32,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۶۳ مگابایت
۲۷۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.3
از 5
براساس رأی 119 مخاطب
سرگرم‌کننده 🧩 (4)
گیرا 🧲 (1)
5
57 ٪
4
21 ٪
3
13 ٪
2
4 ٪
1
3 ٪
69 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

تو این کتاب با یک داستان جنایی ایتالیایی طرف هستیم البته نه با محوریت مافیا اما خوب کم بیش تو داستان حضور دارن .کمیسر شخصیت جالبی داره. انتهای داستان به سختی قابل حدس زدنه .داستان روند خوبی داره و مشتاقید که دنبالش کنید.داستان جزئیات متوسطی داره. البته یکی دو جا صحنه خیلی سینمایی وار عوض میشه جوری که انگار قسمتی از متن حذف شده و مثل فیلم میپره به جای دیگه . مطلب دیگه اینکه اسامی ایتالیایی گاها سخت زیادی داره، مثل اسم شیرینی ها خوراک ها و مخصوصا اسم مکان ها که واسه یه خواننده غیر ایتالیایی ملموس نیست و نویسنده طوری از این اسامی استفاده میکنه که خواننده قطعا آشناییت داره. با این اوصاف بهتر بود ناشر یک نقشه از محل وقوع داستان در کتاب قرار میداد که ارتباط گیری با اسامی مکان ها و داستان راحت تر میبود....برای کسی که مشکلی با اسامی نداره مطمئنا از داستان و شخصیت کمیسر لذت میبره.....این نظر شخصی بنده بود ، نظر بقیه هم محترمه.

5

عالی بود. از خواندنش پشیمان نمی شوید. ترجمه روانی دارد هرچند لغزشهای اندکی هم داشت. مثلا در مورد شغل یکی از شخصیتها ترجمه شده ناخدا اول در صورتیکه در کشتی باری چنین منصبی نداریم. احیانا کلمات chief officer را که افسر اول عرشه هست ترجمه کرده اند ناخدا اول. اما این لغزشهای اندک قابل اغماض است و مترجم محترم که برای بنده گمنام است موفق شده روانی متن را تا انتها حفظ کند. از آقای احسان رضایی در برنامه کتاب باز شنیدم که این مجموعه ادبیات پلیسی در نشر قطره زیر نظر جناب کاوه میرعباسی تهیه می شود و این خاطر آدم را آسوده می کند که یک مترجم کارکشته و کاربلد پشت این مجموعه ایستاده است.

3

مدتها بود کتاب جنایی نخوانده بودم. کتاب در ابتدا روندی کند و آهسته دارد و ما بیشتر با رفتار خونسردانه و خاص مونتالبانو آشنا می‌شویم و تقریبا تا یک سوم اول کتاب جنایت رخ داده در ابتدا، رها میشود. نکته ای که آزاردهنده و شاید جزو ضعف کتاب به شمار بیاید اتفاقی بودن شواهد ابتدایی است که ما میبینیم بازرس کتابی را شروع به خواندن میکند که درون آن یکی از گره ها باز میشود و امثال این رخدادها که هیچ بدون هیچ تلاش هدفمندی به دست میآید‌. در نیمه دوم کتاب روند کند و منفعلانه برعکس میشود و گویا تازه کتاب استارت میخورد و جذابیت و تعلیق به نسبت مناسبی به مخاطب ارائه میدهد هرچند تا حدی قابل پیش بینی گره اصلی ماجرا باز میگردد. در کل کتاب متوسط و سرگرم کننده ای در ژانر جنایی است که ارزش یکبار خواندن را دارد.

3

خوب و جالب بود، اسامی زیادی از راه‌ها و کوه‌ها و مناطق داشت که در فارسی سخت بودند و نیازی به آن‌ها احساس نمی‌شد چون اسامی افراد به اندازه کافی پیچیده بود و خییییییلی سانسور داشت ناگهان از یک موقعیت به وسط موقعیت بعدی پرتاب می‌شدی و این اصلا خوب نبود و جاهایی رو باید خودمون حدس می‌زدیم چون سانسور شده بود به نظر من قوه تخیل خواننده ایرانی به واسطه سانسورها خیلی رشد کرده و از نویسنده‌ها جلو زدیم??

5

من خیلی از خوندنش لذت بردم متن بسیار روان در کنار ترجمه خوب داستان وروایت شسته رفته و خوش خوان شخصیت پردازی در سطح قابل قبول بلاخص شخصیت اصلی داستان که خوب پرداخت شده بود و در مجموع داستان پر از کشش وتعلیقی داشت تا اخرین صفحه از خوندش لذت بردم امیدوارم از خوندنش لذت ببرید

5

چقدر این کتاب خوب بود، تو خوندنش یک لحظه هم تردید نکنید معمای فوق‌العاده و طنز خیلی جذابی داشت این کتاب ، من عاشق بازرس مونتالبانو شدم ? امیدوارم نشر قطره بازم کتابای این نویسنده رو ترجمه کنه

4
سرگرم‌کننده 🧩

تازه خوندنشو تموم کردم.به نسبت داستان روونی داره.البته بعضی جاهاش یه خورده مبهم میشه و یه دفعه پرش داره داستان انگار.اسامی هم یه خورده گیج کننده هستند.مثلا بعضی شخصیتارو دو اسمه درمتن داستان میاره که اول داستان خیلی گیج کننده س و بعدش کم کم متوجه میشید که کی رو میگه.از10بهش8میدم

5

از مجموعه ادبیات پلیسی که نشر قطره تا الان منتشر کرده بهترین و جذاب ترینش همین کتابه، بعد این 'چهره یک غریبه' و 'سکوت قبر' کارای خوبی هستن ولی متاسفانه بقیه ش حداقل برای من یکی جذابیتی نداشته

3

فک کنم دارم روی کتاب های ادبیات پلیسی نشر قطره کراش میزنم بسکه خوبن داستان از اونجایی شروع میشه که توی یک روز بارونی یه جسد تکه تکه شده در جایی به اسم مزرعه‌ی کوزه‌گر پیدا میشه و بازرس مونتالبانو سعی میکنه بفهمه جسد کیه و چطوری به قتل رسیده...

4

کتاب خوبی بود ابتکار جالبی که داشت تلفیق طنز خفیف با ژانر پلیسی بود. البته جوری نیست که پایان داستان شگفت زدتون کنه. کتابخوان های حرفه ای در این ژانر همون اواسط کتاب کل ماجرا رو می فهمند. با اینحال حال و هوای کتاب و کارآگاهش خوبه

نمایش 59 نقد دیگر
4.2
(126)
سرگرم‌کننده 🧩 (4)
47,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
مزرعه ی کوزه گر
کاوشگری های کمیسر مونتالبانو
نشر قطره
4.2
(126)
سرگرم‌کننده 🧩 (4)
47,000
تومان