0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  دختر آرزو نشر ویدا

کتاب دختر آرزو نشر ویدا

کتاب متنی
نویسنده:
ناشر:
درباره دختر آرزو
به محض اینکه هوا آن‌قدر روشن شد که توانستم بیرون را ببینم، دوباره فرار کردم. این‌بار یادداشتی برای بابا و مامانم نوشتم و گذاشتم روی تختم تا اگر درِ اتاقم را باز کردند که سری بزنند، آن را ببینند. چند تکه گرانولا و یک بطری آب برداشتم و گذاشتم توی کوله‌ام. از اتاق­نشیمن دویدم به­طرف در که کارلی گفت: «پیپ؟» کارلی توی پارک بازی­اش تلویزیون تماشا می‌کرد. حدس زدم که مامان بیدار شده و دوباره رفته بخوابد. خب، شنبه بود. کارلی پوشکش را درآورده بود و آن را تکه‌تکه می‌کرد. ایستادم و تکه‌های پوشک را جمع کردم و یکی دیگر پایش کردم. آهسته گفتم: «این رو دیگه تیکه‌تیکه نکن، کارلی. همه­جا رو کثیف می‌کنه.» انگشتش را روی لبش گذاشت و صدای هیس درآورد و سر تکان داد. بعد دست‌هایش را دراز کرد. «پیپ؟» می‌خواست با من بیاید. جواب دادم: «امروز نه، کارلی.» دست‌هایم را به­هم چسباندم و صدای فش‌فش درآوردم. «اون بیرون یه‌عالمه مار هست، مارهای بزرگ.» وانمود کردم که دست‌هایم فک‌های مارند و او غش‌غش به خنده افتاد. کنارش ماندم و باهاش بازی کردم، بعد شنیدم که دری آن­طرف خانه جیرجیر کرد و باز شد. می‌دانستم اگر بمانم، مجبور می‌شوم از کارلی مراقبت کنم و تمیزش کنم. شروع می­شد، برنامه‌ی همیشگی شنبه‌ها. دست تکان دادم و گفتم: «بای‌بای.» و آرام از روی فرش رد شدم. شب قبل، دنبال پوتین کهنه‌ام گشته بودم، پوتینی که یک‌سال‌ونیم پیش بابا برای برنامه‌ی ناموفق سه هفته پیشاهنگی خریده بود؛ آن را توی یکی از کارتن‌های بازنشده پیدا کردم. گذاشته بودم توی هال جلویی پشت تاب کارلی. از در که رفتم بیرون پوتین را پایم کردم. کمی پاهایم را اذیت می‌کرد، ولی برایم مهم نبود. امیدوار بودم که ضدآب باشد. از روز پیش سریع‌تر رفتم، چون می‌دانستم به کجا می‌روم. یا دست­کم می‌دانستم که از کجا شروع کنم. این‌دفعه مار آنجا نبود. به بوته‌ای که فکر می‌کردم همانی بود که مار زیرش خزیده بود، نگاه کردم. برای لحظه‌ای خیال کردم که ظاهر شد. نه. مار واقعی بود، واقعی‌تر از خیلی چیزهای توی زندگی­ام، بازی‌های ویدئویی، کتاب‌های تصویری و کارهای اجباری. رفتم سمت لبه‌ای که قبلاً ایستاده بودم و با دقت به دره نگاه کردم. مثل دیروز به­نظرم عجیب نیامد. احساس نکردم که چیزی تماشایم می‌کند.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۳۲ مگابایت
تعداد صفحات
256 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۸:۳۲:۰۰
نویسندهنیکی لافتین
مترجمفرح بهبهانی
ناشرویدا
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
Wish girl, 2,015
تاریخ انتشار
۱۳۹۷/۰۶/۱۴
قیمت ارزی
2 دلار
قیمت چاپی
115,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۳۲ مگابایت
۲۵۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.6
از 5
براساس رأی 14 مخاطب
حال‌خوب‌کن ✨ (1)
5
57 ٪
4
0 ٪
3
14 ٪
2
0 ٪
1
28 ٪
5 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
1

کتاب واقعا قشنگی بود. شخصیت پردازی ها و مفاهیمی که داشت واقعا دوست داشتنی بود و می‌تونست صدای ساکت و خاموش خیلی از نوجوون‌ها رو از زبون خودش به گوش مردم برسونه اینکه آدما نیاز به کسی دارن که بهشون گوش بده... نه واسه جواب دادن واسه درک کردن... کتاب محشری بود

5

بعد از خوندن این کتاب زنده شدم❤️ فوق العاده بود برای کسایی که معنای زندگی رو در چیزهای غیر مادی میبینن و ادمایی که اهل هنر واقعی هستن به شدت مناسبه

5

تو رو خدا یکی بگه داستان درباره چیه؟ این فیدیبو هم مثل آدم خلاصه کتاب نمیذاره!

5

کتاب خییییییییلی قشنگیه عالی ترجمه خیلی معمولی بود ولی داستانش عااااالی بود

1

خلاصه داستان پیشکشتون ،اقلارده سنی روذکرکنین

3.6
(14)
حال‌خوب‌کن ✨ (1)
141,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
دختر آرزو
نیکی لافتین
ویدا
3.6
(14)
حال‌خوب‌کن ✨ (1)
141,000
تومان