اما آن صدا هنوز در ذهن اتزیو میپیچید. نیرویی نامرئی و غریب او را به بازگشت به درون کلیسا فرا میخواند. حس کرد کاری را آنجا ناتمام گذاشته است.
رودریگو نه... فقط رودریگو نبود... چیزی مهمتر را فراموش کرده بود. گرچه حالا که برمیگشت، فرصت تمام کردن کار او را نیز داشت.
ماریو پرسید: «چی شده اتریو؟»
اتزیو که افکار خود را بازیافته بود، گفت: «باید برگردم.» فهمید که کارش هنوز تمام نشده و نبایستی بگذارد "سیب" از دست او برود. همانطور که این افکار او را در بر میگرفتند، احساس اضطراب تمام وجودش را در برگرفت. خود را از بازوان عمویش جدا کرد و با سرعت به درون کلیسا بازگشت. ماریو به بقیه گفت همانجا بمانند و به دنبالش دوید.
اتزیو خیلی سریع به محلی رسید که رودریگو بورجا را به حال مرگ رها کرده بود. ولی او را آنجا نیافت. ردای فاخر و پُر نقش نگار پاپ را آنجا آغشته به خون یافت، ولی اثری از پیرمرد نبود. باری دیگر دستی نامرئی دور قلبش پیچید و گویی قصد داشت با فشارش آن را له کند.
درب مخفی سرداب از هر نظر بسته و حتی کاملاً نامرئی به نظر میرسید. اما با نزدیک شدن به دیوار، نقطه مورد نظرش را یافت و با فشار اندک دستان خود، درِ مخفی به آرامی و ملایمت باز شد. اتزیو برگشت. آثار ترس و شگفتی را در چهره ماریو دید.
ماریو که لرزش در صدایش مشهود بود، پرسید: «توی اونجا چیه اتزیو؟»
- راز.
او ماریو را ترک کرد و قدم در راهروی تاریک نهاد. امید داشت هنوز دیر نشده و بر طبق پیشگویی مینروا هنوز راهی باقی مانده باشد. به طور حتم رودریگو اجازهی ورود به این مکان را نداشت. با این حال اتزیو تیغ مخفی را که از پدرش برای او باقی مانده بود، برای اطمینان همراهش داشت.
در سرداب، مجسمهی انسان بزرگ و در کنارش شمایل فوق بشر را دید و "عصای پاپ" را در دستش یافت، اما آیا اینها واقعاً مجسمه بودند؟
یکی از دو " تکهی بهشت".
"عصا" ظاهراً به پیکر نگهدارندهاش متصل شده بود و در واقع وقتی سعی کرد آن را از مجسمه جدا کند، موفق نشد.
کتاب بسیار عالی و شخصیت پردازی بسیار خوبی داشت و از خوندنش لذت بردم این ویژگی کتاب تا جلد چهارم ادامه داره ولی بعد از اون کتاب به شدت افت میکنه و از داستانی زیبا که ازش بازی بسازند تبدیل میشه به متنی داستانی که صرفا برای ساخت بازیه و خوندنش چندان لذت بخش نیست.
پیشنهاد میکنم حتما جلد یک تا چهار که داستان مرتبط دارند رو حتما بخونید سایر جل د ها رو در صورت علاقه مطالعه کنید.
4
من این سری رو خیلی دوست دارم ولی ترجمه ی کتاب دوم رو دوست ندارم .این فارسی سازی یه کتاب ایتالیایی باعث دور شدن از فضای کتاب میشه برای من و منو از جو کتاب پرت میکنه بیرون و باید برگردم بهش
3
سلام من این کتاب و هدیه گرفتم ولی به کتابخونه ام اضافه نشده لینک و استفاده کردم ولی کتاب و نتونستم دریافت کنم پشتیبانی و اینستا هم پیام دادم و تماس گرفتم ولی جوابگو نبودید ... چیکار کنم؟
5
دوستان اگه کسی تو آکانت فیدیبو خودش کتابای زیادی داره به این لینک تلگرام بیاد یه گروه زدم که میشه توش کتاب هامونو با هم به اشتراک بزاریم
@fidibo۲f۴
5
به نظر من نه پیمان برادری بلکه تمام جلد های فرقهی اساسین ها فوقعلاده هستن به نظر من همشو بخونید ??