کمونیستها در سال ۹۱ از تیراندازی ترس و واهمه داشتند... گورباچف، بدون خونریزی، حکومت را واگذار کرد، ولی یلتسین با تانک شلیک کرد و جنگ راه انداخت... بلی اینگونه بود... و مورد حمایت هم قرار میگرفت. کشور از لحاظ ساختاری و تفکر روسی و ژنتیکی، کشوری پادشاهی است. در این کشور، همه به یک تزار نیاز دارند. از ایوان مخوف، که در اروپا با لقب «ایوان وحشتناک» شناخته میشود، که شهرهای روسیه را به خاک و خون کشید و در جنگ لیوونی شکست خورد، با ترس و در عین حال، با شور و شعف یاد میکنند و همین حس را نسبت به پطر اول و استالین هم دارند. ولی الکساندر دوم را کشتند که «الکساندر رهاییبخش» بود و به روسیه آزادی بخشید. شاید مردم چک، واتسلاو هاول داشته باشند، ولی ما به ساخاروف نیاز نداریم، بلکه به تزار نیازمندیم. تزاری مقدس. دبیر کل یا رئیس جمهور، در هر صورت، تزار ما هستند. مدت طولانی ساکت شد. دفتر یادداشتش را به من نشان داد که در آن نقل قولهایی از مقالات کلاسیک مارکسیست بود. برای خودم سخنانی از لنین را یادداشت کردم: «من با زندگی در خوکدانی هم موافقم، به شرط آنکه حکومت شوروی برقرار باشد».
۱۳۰ صفحه خوندم و تا همینجا شاید حدود ۱۰ بار دیدم چقدر شبیه تاریخ ۵۰-۶۰ سال اخیر خودمونه.
چیزا یی یادمه اینا هستن: کوپن / جراحی اقتصادی / کمونیسم چندین ساله و کاپیتالیسم نصفه نیمه یک شبه / دشمنان خلق و اعتراف گیری
3
ننگ بر دیکتاتور ها که حق زندگی طبیعی رو از مردمان گرفتند و می گیرند. ننگ بر این نامردمان به ظاهر مردم.
5
خیلی کتاب خوبیه،تقریبا همه نظرات رو راجع به شوروی و روسیه پوشش داده و میتونی دیدگاه های مردم مختلف راجع به این قضیه ببینی،حتما پیشنهاد میشه خوندنش
4
#کتاب_بعدی_من با توجه به علاقه ام در زمینه مطالعه پیرامون دلایل فروپاشی شوروری این کتاب را قصد دارم مطالعه کنم