در یک جنگل زیبا خرس کوچولویی با پدر و مادرش زندگی میکرد.
اون خرس تپل و کوچیکی بود که گوشهای گرد و چشمهای سیاه با نمکی داشت.
اما خرس کوچولو یه عادت خیلی بد داشت.
خرس کوچولو دوست نداشت که دست و صورتش رو بشوره.
اون حتی هر روز صبح بدون اینکه دست و صورتش رو بشوره صبحانه میخورد…