0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب کلیدر جلد ۷ و ۸ نشر انتشارات فرهنگ معاصر

کتاب کلیدر جلد ۷ و ۸ نشر انتشارات فرهنگ معاصر

کتاب متنی
درباره کلیدر جلد ۷ و ۸

کتاب «کلیدر» نوشته محمود دولت آبادی (-۱۳۱۹) از بزرگ‌ترین نویسنده‌های ایرانی است. کلیدر مشهورترین و بلندترین رمان ایرانی است که بر اساس حوادث واقعی نوشته شده و متاثر از فضای ملتهب و آشفته سیاسی و اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم در ایران است. این کتاب روایتگر بخشی از زندگی گل محمد، قهرمان مردمی سبزوار، و خانواده اوست. البته این رمان بلند تنها به زندگی گل محمد و خانواده‌اش محدود نمی‌شود و فضایی بسیار پر شاخ و برگ با نزدیک به صد شخصیت مختلف دارد که زندگی روستایی‌ها و رعایا در آن دوران را بسیار دقیق توصیف می‌کند.

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
گوینده هوشمند (AI)
راوی
حجم
2.۳۴ مگابایت
تعداد صفحات
426 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۴:۱۲:۰۰
نویسندهمحمود دولت آبادی
ناشرانتشارات فرهنگ معاصر
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۳۹۶/۱۲/۲۸
قیمت ارزی
5 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
راوی
۲.۳۴ مگابایت
۴۲۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.3
از 5
براساس رأی 485 مخاطب
گیرا 🧲 (8)
حال‌خوب‌کن ✨ (5)
5
71 ٪
4
8 ٪
3
6 ٪
2
2 ٪
1
10 ٪
55 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

گل محمد : شخصیت اصلی ، واقعی و قهرمان داستان . مردی ( دو رگه :کرد و بلوچ) از ایل کلمیشی . فرزند کلمشی کرد و بلقیس بلوچ و همسر زیور و مارال است . گل محمد جثه ی متوسطی دارد و از لحاظ روحی مردی شجاع ، با درایت و آزاد منش و عاشق پیشه است . شجاعت و عشق در گل محمد از ابتدای رمان تا به انتها کاملا قابل لمس است ولی درایت و آزادگی قهرمان بیشتر در جلد نهم و دهم (اخرین کتاب) نمودار می شود . از نظر من این موضوع می تواند بیانگر این نکته باشد که گل محمد درجریان داستان و گذر زمان به پختگی می رسد . در صفحات پایانی کتاب از زبان گل محمد می خوانیم : * نه گمان کنی که خود را باخته ام ، نه . این را به ملامعراج هم بگو . نه برادر ، خود را نباخته ام . کار من اول به ناچاری سر گرفت . بعد از آن با غرور دنباله یافت ، چند گاهی است که با عقل حلاجی می کنم و در این منزل اخر هم خیال دارم با عشق تمامش کنم . خان محمد برادر بزرگتر گل محمد و همسر سمن و پدر تموز : مردی سخت وخشن ، عصبانی و کینه جو که بعد از آزادی از زندان (اواسط داستان) در رکاب برادر می ماند، ولی در پایانِ رمان گل محمد از برادرش می خواهد تا بگریزد و زنده بماند . * گل محمد دست برای برادر برآورد و گفت : - بیا وداع کنیم، خان بَرارَم ؛ بیا وداع کنیم . اگر بنا باشد تا کسی از ما بماند ، همان بِه که تو بمانی . کینه ی تو بیشتر به کار این دنیا می آید تا عشق من . راست این است که دلم می خواهد تو باقی بمانی ! پیش از این صحبت هایی با همین مضمون از زبان خان عمو هم می خوانیم : *- کینه ؛ خان محمد جِرم کینه است. او چندان دلبسته ی زندگانی نیست .چون دل او گنجای مهر و دوستی ندارد ؛ اما جانش به کینه بسته است . اگر بخواهد زنده بماند ، فقط برای اینست که بتواند به کینه های خودش جواب بدهد . و اگر کشته بشود بی آنکه زهرش را به ناکسانی چون بندار ریخته باشد ، یقین دارم که در گور آرام نخواهد بود . دلواپسی او فقط اینست که ناکسانی به ما نارو زده اند . ص ۲۴۰۱ تاکید قهرمانان داستان بر زنده ماندن خان محمد برای دادخواهی و انتقام و خونخواهی چندین بار تکرار می شود و حتی در صحنه های پایانی داستان ، سمن با حالت آوارگی شوهر خود را به دادخواهی صدا میزند. آنچه در واقعیت اتفاق افتاده خان محمد پس از هفت یا هشت سال بازمی گردد و انتقام برادرانش را می گیرد . شاید اگر خان محمد زنده نمی ماند تا به خونخواهی قهرمانان داستان برخیزد ، روایت خون ریخته شده ی گل محمدها روایت بی سرانجامی میشد . بیگ محمد: برادر کوچک گل محمد ، جوانی با احساسات لطیف ، قلبی پرعاطفه و شجاع و مملو از جسارتهای جوانی . او در چگور نوازی مهارت دارد و در جریان داستان بارها شاهد گریه ی بیگ محمد هستیم ( که نشانگر احساسات لطیف اوست) ولی در هیچ کدام از صحنه هایی که بیگ محمد گریه می کند خواننده این رفتار را ضعف تلقی نمی کند. اتفاقا بیگ محمد را با جنگجویی وشجاعت و وفاداری می شناسد . او عاشق لیلی دختر حاج سلطانخرد است ولی به وصال او نمی رسد . بیگ محمد آیینه تمام رخ جوانی خان عمو ست و به همین دلیل خان عمو گویی به نوعی دیگر و بطور ویژه ای، این برادر زاده اش را دوست دارد و در پایان داستان به حالتی ملتمسانه از بیگ محمد می خواهد که جان خودش را نجات دهد ولی بیگ محمد قبول نمی کند . * جوانی ...جوانی ! تو ... لابد خودت نمی دانی چقدر مانند جوانی های خودم هستی ! من می خواهم بمانی و زندگانی کنی . من می خواهم که باز هم در جنم تو زندگانی کنم .من می خواهم با تو بمانم و زندگانی کنم . زندگانی ... آی زندگانی ! یکی از دردناک ترین صحنه های کتاب مربوط به زمانی ست که بیگ محمد کشته می شود و در پی آن خان عمو بینایی چشمانش را از دست می دهد و تمام قد جلوی گلوله های دشمن می ایستد و کشته می شود . * خان عمو دیگر نمی جنگید .گویا دیگر نمی خواست بجنگد . دستانی به سان بالهای شکسته ی شاهین ، فرو افتاده داشت ؛ تسمه ی تفنگ را یله بر انگشتانش افکنده بود و شکن شکن شیب کوه را فرود می آمد و گلایه مند گویه می کرد : - چشمهایم ... چشمهایم ... بیگ محمد ، گل محمد . صفحات پایانی کتاب که یک به یک قهرمانان کشته می شوند خواننده لحظات دردناک و پرالتهابی را تجربه می کند . خان عمو از قهرمانان داستان کلیدر ،مردی میان سال بسیار شجاع و قدرتمند (هم از لحاظ روحی و هم جسمی ) ،عاشق زندگی ، گاه شوخ طبع و گاهی سخت و خشمگین . پدر ماهک و پدرشوهر صبرو. خان عمو مردی است که از ابتدای راه تا انتها پا به پای گل محمد و برادرانش است . نقش خان عمو در زندگی گل محمد بسیار پررنگ تر و مهمتر از کلمیشی ( پدر گل محمد) است . چرا که از لحاظ روحی و طرز فکر به قهرمانان دیگر داستان نزدیک تر است . شخصیتی که نویسنده از خان عمو می سازد بسیار واقعی است انسانی که قرار نیست براساس نقش قهرمانانه ای که در داستان ایفا می کند به دور از اشتباهات و سیاهی ها باشد . در این مورد نیز در قسمت " قهرمان در کلیدر " بیشتر توضیح خواهم داد. ◀ ستار از شخصیت های بسیار مهم داستان ، مرد روشنفکر و متفکر و از اعضای حزب توده . کسی که حتی پیش از آنکه خود گل محمد واقف باشد در وجود او، قهرمانی ملی می بیند .و در قهرمان شدن گل محمد از هیچ کاری مضایقه نمی کند . از نگاه من گل محمد و ستار آینه هایی هستند رو به هم ، ستار هرآنچه از شجاعت و قدرت در خود آرزو می کند درون گل محمد می بیند و گل محمد در مقابل تدبیر و سوادی که در ستار وجود دارد می بیند برمیدارد و کامل میشود . این دو در اصل در کنار هم به کمال می رسند . البته در جریان قهرمان شدن گل محمد ، ستار هم مانند تمام شخصیت های دیگر داستان سرارادت در برابر گل محمد فرو آورده و تسلیم نظرات گل محمد می شود . و در نهایت آرمان هایی که در چارچوب حزب بر آن باور دارد رها میکند و همراه گل محمد می جنگد و کشته می شود . کلمیشی بزرگ ایل و پدر گل محمد پیرمردی که برخلاف فرزندان و برادر خود رفتاری محتاطانه تر دارد . کلمیشی آرزو دارد که از زندگی ایلی به یکجا نشینی برسد و رعیت بودن را بر گله داری ترجیح می دهد . نقش کلمیشی به نسبت کمرنگ تر از برادرش خان عمو و کمرنگ تر از نقش همسرش بلقیس است . حتی در صحنه های پایانی داستان که تمام شخصیت ها از نقشه های شومی که برعلیه گل محمد و همراهانش آگاه شده اند و تمام بحث ها حول این موضوع می چرخد ، کلمیشی سعی میکند طوری رفتار کند که گویی از هیچ چیزی خبر ندارد و بیش از آنکه نگرانی اش را در مورد جنگی که پسران و برادرش در پیش دارند بروز دهد خود را دل نگران گله و گوسفندان نشان می دهد و حتی موقع خداحافظی و وداع قهرمانان با خانواده ، کلمیشی گله را به بیابان برده است و حضور ندارد . پس از پایان جنگ نابرابر و کشته شدن قهرمانان خواننده تنها صدای شیون و ناله های کلمیشی را می شنود . ◀ بابقلی بندار کدخدای روستای قلعه چمن است . همسر نور جهان و پدر اصلان و شیدا . بابقلی در ابتدا از لحاظ اقتصادی وضعیت مناسب تری نسبت به مردم روستا دارد و این موقعیت به لطف نشست و برخاست با ارباب ها به دست آمده است . بابقلی طماع و چاپلوس است و با همین روش به مقام کدخدایی می رسد . خانه ی بابقلی پر رفت و آمد است و گویا این پیرمرد در سایه ی طمعکاری و حرص از آرامش درونی و بیرونی نصیبی نبرده است . بابقلی از شخصیت هایی ست که در نقشه ی کشتن گل محمد و همراهانش دست دارد و در صحنه های آخر داستان چهره ی وحشتناکی از بابقلی بندار به نمایش گذاشته می شود . * نجف ارباب پیش از آنکه بندار خود دست به کار شود خود را جلو انداخت، مازور را از دست شیدا گرفت ، قدم پیش گذاشت و قلب گل محمد را نشانه گرفت و شلیک کرد ؛ بابقلی بندار تا از نجف ارباب وا نمانده باشد ؛ وحشیانه بر جنازه ی ستار هجوم برد و سر او را گردن تا گردن برید . اصلان از لحاظ رفتاری بسیار شبیه به پدرش است و علاوه بر آن خساست ویژگی خاص اوست . ◀شیدا پسر دوم بابقلی است و یکی از شخصیت هایی که به شخصه برای من جذاب بود . رفتار او به مراتب بهتر از پدر و برادرش است . شیدا در مقابل هوس هایش نسبت به دختران و زنان اطراف ، خود را رها کرده است و اتفاقا زنان و دختران هم جذب او می شوند . با این حال رفتار شیدا نسبتا انسان گونه تر از پدر و برادرش است ولی در نهایت در صحنه ی کشتار قهرمانان چهره ای منفی از خود به جا میگذارد . در مورد شیدا این نکته را هم اضافه میکنم که قدرت تصمیم گیری در وجود شیدا کمرنگ است و به نوعی زندگی را سطحی می بیند . ◀ کربلایی خداداد و پسرهایش عباسجان و قدیر . کربلایی خداداد پیرمرد علیلی است که گول بابقلی بندار را خورده و شترهایش را به او فروخته و پولی که به دست آورده را از پسرهایش دریغ میکند . عباسجان لاابالی و حقیر و آدم فروش است . او هرچند وقت یکبار به زور مقداری از پول را برمیدارد و با خانم بازی و قمار در مشهد آتش به مال پدر میزند . و در عین حال خودش را از پرستاری پدر معاف کرده است . شخصیت عباسجان منفی است و بسیار دقیق ساخته و پرداخته شده است و خواننده در مورد این شخصیت عمیقا فکر میکند . شرایط زندگی و نوع تربیت خانواده و جامعه نقش بسیار مهمی در شکل گیری این نوع رفتارها دارد . عباسجان کسی است که برای یک لقمه نان حاضر است دست به هر کاری بزند از حقیر کردن خودش گرفته تا پدرکشی و دیگر کشی . رفتار قدیر هم بسیار قابل تامل است . او به شدت عباسجان منفور نیست و حتی در بسیاری از موارد خواننده با او همراه می شود ،برایش دلسوزی می کند و حتی گاهی به او حق می دهد ولی نهایتا قدیر هم با وعده ی شغل دشتبانی از طرف بابقلی چهره ی حقیر خود را نشان می دهد . بررسی رفتارهای این خانواده از دید و علم یک روانشناس بسیار جالب و قابل تامل خواهد بود . نادعلی چارگوشلی پسر حاج حسین چارگوشلی و پسر خواهر بابقلی بندار که شخصیت مورد علاقه ی من است. نادعلی در ابتدای داستان "مدیار " دایی عاشق پیشه ی گل محمد را می کشد و زندگی اش با فلسفه ی مرگ گره می خورد . اگر یکی از موضوعات اصلی کلیدر را فلسفه ی مرگ و زندگی بدانیم نادعلی بازیگر اصلی این موضوع است . شخصیتی که خودش را آواره ی کوه و بیابان می کند تا از مرگ سردربیاورد هر چند ظاهرا به دنبال گمشده اش " صوقی" است دختری که نامزد نادعلی و دلبر مدیار بود . رفتار نادعلی به نوعی عارف گونه است مال دنیا و مقام اجتماعی برایش ناچیز و بی ارزش شده است . و بابقلی بندار ، دایی نادعلی با دوز و کلک دارایی اش را به نام خودش می کند . او قدیر را بهترین رفیق خودش می داند و لحظاتی که همراه با او در حال باده خوری ست گویی به درون خودش سفر می کند و به نوعی خودشناسی می رسد . تنها شخصیت کلیدر که نماز می خواند و البته گویا پایبند قوانین نماز هم نیست چرا که بارها در حال به نماز می ایستد . بلقیس پایه ی محکم و استوار ایل کلمیشی زنی قوی  ، حماسی ، باغیرت و مدیر .  وقتی روایت داستان در فضای بیابان و چادرنشینی ایل می چرخد ، خواننده حضور بلقیس را اینطور معنا می کند که : اگر هم مشکلی پیش بیاید بلقیس هست تا با قدرت فوق العاده و جَذَّبه اش همه چیز را به روال عادی برگرداند .   در پایان داستان شکوه و قدرت بلقیس به اوج خود می رسد .  هر چند ممکن است این حجم از شجاعت و گذشت برای خواننده قابل درک نباشد ولی  تاریخ ما در جنگ ،   مادرانی که برای آرمان های بزرگ از فرزندانشان گذشته اند را کم ندیده است .  جمله ی زیبایی که چندین بار از زبان بلقیس می شنویم :  * بره ی نر برای دم کارد است .  ص ۲۴۲۵ بلقیس بر سر نعش جوانانش شیون نمی کند . هرچند رفتن او از کنار جنازه ها به سبکی باد تشبیه می شود و گویی بلقیس تهی شده و چیزی از او باقی نمانده است.    بلقیس با تمام گذشت و شجاعتی که دارد ،  نماد مادری فداکار و دلسوز است که در تمام لحظات شاهد احساسات مادرانه اش هستیم .        ◀ زیور اولین همسر گل محمد است . زنی که به شخصه فکر می کنم آقای دولت آبادی برای ساخت این شخصیت عمیقا حالت های روحی و روانی آن را بررسی کرده است و در توصیف آنچه در درون زیور می گذرد بسیار عالی عمل کرده است .  زیور نازاست و گویا همین کمبود از او زنی کم حرف و مطیع ساخته است و البته زیور نماد پررنگی از زنان جامعه است که به شدت شوهر دوستند و وفاداری  به شوهر با جان و روحشان عجین شده است .  در نقدهایی که از کلیدر خواندم ، زیور را زنی حسود و حساس خطاب کرده بودند و من به شدت با این دو صفت مخالفم . چرا که جامعه ی ما عادت کرده واکنش های طبیعی یک زن را در برابر زن دوم همسر خود به حسادت ربط بدهند ، در حالی که تصور چنین موقعیتی که ممکن است  یک زن در آن قرار بگیرد حتی برای مردان غیرممکن است .  زیوردر ابتدای داستان نماد زنی مطیع و سرکوب شده است . زنی که صرفا به خاطر آنکه نمی تواند فرزندی بیاورد نادیده گرفته می شود و چه بسا مورد ستم هم قرار میگیرد .   صحنه ای که  گل محمد و مارال با هم ازدواج می کنند و  شب سختی که زیور به صبح می رساند  از نگاه من از زیباترین و دردناک ترین صحنه های کتاب است. به شخصه در این چند صفحه آنقدر احساس خفگی داشتم که به دنبال فضایی ، (شاید شبیه بیابانی که ایل در آن چادر زده بود ) می گشتم تا فریادی به نمایندگی از زیور و تمام زنانی که اینگونه تحقیر شده اند ،  بکشم .  پایان باشکوهی که دولت آبادی برای زیور قلم می زند در جبران تمام خواری ها و ضعف هایی است که در طول داستان ممکن است به زیور نسبت بدهیم . اوجی که فقط مختص زیور است .  او همپای گل محمد تنفگ دست می گیرد و می جنگد و کشته می شود.     ◀ مارال همسر دوم گل محمد و دختر عبدوس ( دایی گل محمد ) و نامزد دلاور  آنچه عاشقانه ی کلیدر را می سازد عشق بین مارال و گل محمد است. مارال دختر کرد که هم از لحاظ زیبایی و هم قدرت و شجاعت چیزی کم ندارد و همینطور در چندین صحنه قانون شکنی های مهمی از مارال می خوانیم .  دختری که در ابتدای داستان در حال آب آبتنی ست و وقتی حضور مردی را حس می کند با آنکه سریع لباس می پوشد ، گویی از اینکه آن مرد ( گل محمد) بدون هیچ کاری از آنجا رفته دلخور می شود . و یا   وقتی عاشق گل محمد می شود بدون اجازه ی پدر و نامزدش "دلاور " تن به ازدواج با گل محمد می دهد و حتی بالاتر از آن، پیش از عقد با گل محمد رابطه برقرار می کند . و اینهمه موضوعاتی است که هم در آن دوره و حتی هنوز مورد قبول جامعه نیست .  مارال زنی نیست که بپذیرد فقط برای خانه داری خلق شده است .  او فرزند پسری به دنیا می آورد و در پایان داستان وقتی فکر از دست دادن گل محمد میرود تا مارال را دچار ضعف کند به ناگاه  نیرو و شجاعت  درونی او برمیگردد . مارال چندین بار برای همراهی شوهرش لباس رزم می پوشد.  در صحنه های پایانی مارال چنان قوی رفتار می کند که به جای آنکه بر سر نعش شوهرش حاضر شود برای به خاک سپاری زیور می رود .    ◀ شیرو خواهر گل محمد . شیرو دختری است که در اوایل داستان از جسارت چیزی کمتر از برادران خود ندارد . دختری سرزنده که برای رسیدن به عشقش قانون شکنی بزرگی انجام میدهد و با ماه درویش فرار میکند . شغل  ماه درویش،  درویشی و روضه خوانی  است و کلمیشی ها چنین فردی را به عنوان داماد خانواده نمی پذیرند و شیرو به ناچار پس از فرار با ماه درویش  به روستای قلعه چمن پناه می برند و در آنجا به خدمت بابقلی بندار ( کدخدای قلعه چمن) در می آیند و زندگی هر دوی آنها هر چه پیش میرود به خواری و ذلت نزدیک میشود . ماه درویش در میانه ی داستان بنا بر حادثه ای علیل میشود و شیرو برای نجات زندگی اش بسیار تلاش میکند ولی سرانجام با ناامیدی به خانواده اش پناه می آورد .  در مورد شیرو می توان او را نمادی از زنان وفادار به شوهر دانست ، چرا که با وجود آنهمه سختی که در زندگی با ماه درویش متحمل می شود و با وجود آنکه شیدا را دوست دارد ، اجازه ی دست درازی را به شیدا  نمی دهد . ( شیدا با وجود روابط دیگری که دارد ، نسبت به  شیرو علاقه ای واقعی دارد ، هرچند هیچ گاه جسارت و قدرت تصمیم گیری درست را ندارد )

1

الان که تا این جلد از کتاب رو خوندم ، حسی در لحظه لحظه داستان منو بشدت آزار میداد، زن‌ستیزی عجیبی بود و مرد سالاری غریبی که در سراسر داستان بود و با تمام تلاش نویسنده برای نشون دادن گل‌محمد به عنوان قهرمانی که از زنان هم حمایت میکند اما بنظرم موفق نبود، رنج‌ها و احساس خواری که به شیرو به عنوان خواهر از طرف برادران و نزدیکان داده شده واقعا قلب‌مو به درد می آورد و تحقیرهای مکرر زیور و تبدیل اون به زنی کینه‌توز، نقشهای دم‌دستی مارال ، کارهای تمام نشدنی بلقیس به عنوان زنی کاردان که البته بنظرم بیشتر فرمان‌بر و زیردست…این همه کم لطفی به زن واقعا آزاردهنده بود بود و نتیجه‌اش اینه که گل‌محمد اصلا برام قهرمان نیست دیگه، رفتارهای گاها خودخواهانه خان‌عمو و گل‌محمدها ،اونو و نیت شو کاملا مخدوش کرده، نمیدونم دلم بخواد جلد اخر رو بخونم یا نه

5

کلیدر شرح مبارزه ی رعیتی به اسم گل محمد است با خان ها و ارباب ها که دست ظلم و چپاولشان بر گرده و سفرهء مردم روز به روز دراز تر می شود. این داستان در یکی از کم رونق ترین و خشک ترین مناطق ایران اتفاق می افتد جایی میان سبزوار، نیشاپور و قوچان. فضای داستان، فضای ملتهب سیاسی پس از جنگ جهانی دوم و بین سال های ۲۷-۱۳۲۵ و ترور ناکام محمدرضاشاه پهلوی است. کلیدر؛ شرح درد و غم، شادی و شوق، آرزو و آرزومندی، عشق و دل دادگی، ترس و طمع، دلاوری و جنگ آوری، مبارزه و آزادی خواهی است. کلیدر یک رمان نیست که فقط شما را سرگرم کند. با کلیدر می توان زندگی کرد، می توان بزرگ شد. کسی که کلیدر را بخواند قطعا باسوادتر خواهد شد

5

بعد از خوندن كليدر ديگه آدم سابق نيستيد.با جزء جزء اين كتاب زندگي كردم.با نگراني هاشون و گريه هاشون نگران شدم و گريه كردم.براي شادي هاشون ،شاد شدم. قلم اين مرد اعجازانگيزه بي نظيره چنان مسحور ميشيد كه ساعات ها مشغول خوندن رمان ميشيد و گذر زمان رو احساس نميكنيد من حتي وقتي رمان رو نميخونم بازم هم صداي پاي اسب هاشون رو ميشنوم چادرهاشون رو ميبينم سال ها بود كه مردد بودم اين رمان رو بخونم اما حالا خيلي خوشحالم كه دولت آبادي رو با اين رمان شناختم

5

کتاب جزئیات دوره خودش رو بسیار عالی و مو به مو روایت کرده ، حالات ، روحیات و درونیات انسانها را، کتاب خیلی خوبیسات فقط چند نقطه ضعف دارد یکی بیش از حد طولانی است و بیش از حد به شرح زمان و مکان می پردازد و در بعضی صفحات خسته کننده است دوم آنکه خلا دارد در روایت تدین انسانهای آن دوره، بهرحال نقش مسجد و نماز و. اهل بیت از قدیم الایام در کشور ما بسیار با اهمیت بوده من همه جلدهاش رو الکترونیکی خواندم، یک تحربه ی خوب برای کتابهای چند جلدی و گران

5

علاوه بر نثر بسیار زیبا و هنرمندانه. یکی از نقاط مثبت این اثر به نظر من شخصیت‌پردازی عالی آن است. به طوریکه می‌توانیم با آن ها همزداپنداری کنیم. آدم‌های واقعی شبیه به کسایی که همیشه دور اطراف خودمان می‌بینیم، آدم‌های کوچه و بازار، آدم‌های کوه و دشت و بیابان، آدم‌هایی شبیه خودمان. این داستان، شخصیت‌ها و رفتارهایشان، زندگی‌هایشان، تجربه‌هاشون، غم‌هایشان، شادی‌هایشان، مشکلاتشان آن برای همه ایرانی‌ها آشناست. از جنس خود مردم است...

5

فکر می‌کنم این کتاب هشتمین رمان طولانی جهانه که محمود خان ۱۵ سال عمر پاش گذاشته. کلیدر فقط یک رمان نیست؛ انقدر همه‌چیز شفافه که حس می‌کنید تمام لحظات و ماجراهای کتاب جلوی چشم شما اتفاق می‌‌افته. شما با تمام کاراکترهای کتاب زندگی می‌کنید و هیچ‌کدوم فراموش شدنی نیستن. این کتاب قرار بهترین کتاب زندگی‌تون بشه، از دستش ندید 😉

5

سبک نوشتاری و لغات خاص و بعضا پیچیده، تعدد شخصیت ها، مکان ها و داستانک هایی که به زیبایی تمام ساخته و‌پرداخته شده اند؛ همگی جز نقاط قوت این اثر بی بدیله.

5

پر از توصیف ها و تشبیه های زیبا و جذاب اما تکراری و خسته کننده ،اوایل کتاب جالب و جذب کننده بود اما از یه جایی به بعد دیگه خسته کننده شد و جذابیتی نداشت من‌تا اواخر جلد هشت خوندم اما دیگه مثل اون اول که کتاب رو شروع کروه بودم جذابیتی نداره

5

جناب دولت‌آبادی چنان داستان رو با توصیفات زیبا نگاشته‌اند که وقتی داستان رو میخونی گویی در بین شخصیتها داری زندگی میکنی، مخصوصا برا کسانی که زندگی روستایی و عشایری و قنات و جوی و کاریز رو از نزدیک دیده باشن.

نمایش 45 نقد دیگر
4.3
(487)
گیرا 🧲 (8)
٪70
32,800
9,840
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
مجموعه الکترونیک کلیدر
شامل 5 عنوان کتاب
کلیدر جلد ۷ و ۸
محمود دولت آبادی
انتشارات فرهنگ معاصر
4.3
(487)
گیرا 🧲 (8)
٪70
32,800
9,840
تومان