... این کتاب را که داستانهایش از زمان مَهابادیان تا روزگار اسکندر رومی میباشد توأم با اشعار شاهنامه و شعرای دیگر و تاریخ و افسانههای شیرین و دلکش و کلماتِ قِصار و پند و عالیترین نصایح در یکتاپرستی و وطندوستی و گذشت و جوانمردی و احترام به والدین و خدمتگزاری به ملّت نوشتم که مقالههای آن گواه مدّعا میباشد و مدّت هیجده سال در نوشتن این کتاب رنج بردم....
من این کتاب را نوشتم تا معلوم شود که ما برای مردم چه میگفتهایم و معنیِ نقّالی چیست... فقیر، مدّت سی و هفت سال، هر روز عصر در کافه گلستان در خیابان چهارباغ اصفهان برای صدها نفر از جوانان و مردان سالخورده داستان گفتم... حال، باید منصفانه قضاوت کرد که یک نفر بدون تغییرِ لباس (یعنی با همان لباسی که از منزلش بیرون آمده)، بدون ساز و آواز و رقص، مدت سی و هفت سال در یک مجلس، برای آنهمه مرد، که یک نفر زن در میانشان نبود، سخنرانی کند و نهتنها کسی را از خود نرنجاند، بلکه به پاکدامنی و طینتِ درست ناصح مردم باشد، در صورتی که مشتریان قهوهخانه عوض نمیشدند، یعنی آن که دیروز آمده بود امروز هم میآمد تا بقیه داستان را بشنود. اینجا باید به سرمایه ناطق توجّه نمود که چقدر باید داستان و غزلیات و قصاید و مصیبت و حکایات متفرقه و هر گونه اشعاری که مناسب داستان باشد حفظ کند تا بتواند نزدیک چهل سال در یک مجلس سخنرانی کند؟...