«قلبی به این سپیدی» شاهکار «خابیر ماریاس» (۱۹۵۱) است. نویسندهی اسپانیایی تحسینشدهی معاصر که به خاطرِ این رمان جایزهی معتبرِ «دابلین ایمپک» را از آنِ خود کرد و شگفتی انبوهی از خوانندگان را همراه داشت. رمان با یک صحنهی بینهایت تکاندهنده و بدیع آغاز میشود به نحوی که خوانندهی خود را شوکه میکند. قصهی متن دربارهی مردی است مترجم که در سازمانهای ردهبالای بینالمللی کار ترجمهی همزمان میکند و همانجا با زنی همکار آشنا میشود و ازدواج میکند و این تازه آغاز ماجراست. قهرمانِ ماریاس در این فرایند دچارِ بازخوانی گذشتهی مهآلودش میشود… گذشتهای پُررازورمز که جایِ پای ماجراهایی در آنها باقی مانده و او را عذاب میدهد؛ تا ناگهان با شنیدن اتفاقیِ صدای زنی در اتاق کناری هتلِ ماهعسلش به گذشتهی خود بازمیگردد. صدای زنی که از مردی میخواهد اگر دوستش دارد زنش را به خاطرِ او بکشد…
خابیر ماریاس در همهی بخشهای رمانش به تغییرِ جهانِ انسانی توجه میکند که از چیزی در دوردستها میترسد. رمان ریتمِ سریع و پُرکششی دارد و در آن میتوان تلفیقی از خشونت، عشق و ماجراجویی را دید.
«قلبی به این سپیدی» روایتی است که غیرمنتظرانه مخاطبش را تسخیر میکند…