دیونیسُس، حامی تراژدی، عزادار مرگ اِوْریپیذیس است، چنانکه بر آن میشود تا به آذیس برود و این تراژدینویس را به دنیا برگرداند. دیونیسُس پوست شیر میپوشد و گرز به دست همراه با غلامش، اکسانثیاس به راه میافتد. گروه همسرایان قورباغهها را در دریاچه رود آخِروین میبیند که ترانه میخوانند. اکسانثیاس، رود را دور میزند، اما دیونیسُس از رود عبور میکند و اربابش را در آن سویِ دریاچه میبیند. گروه همسرایان مرکب از اشخاص تازهوارد به جشن وارد میشوند. دیونیسُس از سخنان آنها درمییابد که به خانه پلوتُناس رسیده. در میزند. او و اکسانثیاس وارد خانه میشوند و گروه همسرایان، قطعه پاراواسیس را اجرا میکنند. این قطعه، حاوی ستایش آتنیها، طعنه به کلئوفونِ مستبد، توصیه به آتنیها برای از سرگیری اصلاحاتِ الیگارشی سال ۴۱۱ ق.م. و حمله به کلْیینیس است. پس از اجرای این قطعه، اِئاکوس، غلام پلوتُناس و اکسانثیاس از خانه بیرون میآیند و گپ دوستانهای میزنند. این در حالی است که در پشت صحنه غوغایی به پا است. حالا دیونیسُس، اِسخیلُس و اِوْریپیذیس، دو تراژدینویس برجسته را در حالی میبیند که بر سر تخت پادشاهی نزاع میکنند. او آنها را به رقابت در زمینه هنر درامنویسی دعوت میکند. دیونیسُس میگوید که طرف برنده به دنیا بازمیگردد و تراژدینویسی را از سر میگیرد. رقابت ادبی میان اِسخیلُس و اِوْریپیذیس آغاز میشود. هر یک، قطعاتی از تراژدیهای خود را میخوانند و دیونیسُس به قضاوت درباره این قطعات میپردازد. دو تراژدینویس سعی میکنند عیوب تراژدیهای حریف را مطرح و برتری هنر خویش را اثبات کنند. این رقابت روی یک ترازوی بزرگ انجام میشود. در پایان این جدلِ سخت، دیونیسُس پس از اندکی تردید، اِسخیلُس را پیروز اعلام میکند و او را با خود به دنیا برمیگرداند.