کتاب کلید را بزن نشر انتشارات البرز

«ما در سرمان یک ارابه‌ران منطقی داریم که باید اسبی سرکش را مهار کند و افسارش را نگه دارد». همین جمله‌ی افلاطون برای توضیح خیلی از واقعیت‌های متناقض زندگی کافی است. درست همان لحظه‌ای که تصمیم می‌گیریم همه چیز را از اول شروع کنیم، فکرها و احساسات عجیب و غریبی سراغمان می‌آید که تمام انگیزه‌های انجام هر کار کوچک و بزرگی را از ما می‌گیرد. و این همان جدال همیشگی منطق و احساس است. «دن هیث» و «چیپ هیث» برادرانی هستند که در کتاب «کلید را بزن» حرف‌های جدیدی درباره‌ی تغییرات کوچک زندگی دارند. خیلی ساده است: منطق، احساس و مسیر. راز تغییرات موفقیت‌آمیز در همین است. نویسندگان این کتاب با تاکید روی این سه اصل، کتابی خلق کرده‌اند که به‌آسانی می‌تواند زندگی‌های زیادی را متحول کند. دن و چیپ از نمونه‌ها و خاطرات زیادی استفاده کرده‌اند که درک مطالب کتاب را خیلی آسان‌تر می‌کند. این داستان‌ها گاهی آنقدر زیرکانه و جالب هستند که حال و هوای کتاب را از فضای کتاب‌های خودپروری و روان‌شناسی خشک و کسل‌کننده دور می‌کند. «ما در سرمان یک ارابه‌ران منطقی داریم که باید اسبی سرکش را مهار کند و افسارش را نگه دارد». همین جمله‌ی افلاطون برای توضیح خیلی از واقعیت‌های متناقض زندگی کافی است. درست همان لحظه‌ای که تصمیم می‌گیریم همه چیز را از اول شروع کنیم، فکرها و احساسات عجیب و غریبی سراغمان می‌آید که تمام انگیزه‌های انجام هر کار کوچک و بزرگی را از ما می‌گیرد. و این همان جدال همیشگی منطق و احساس است. «دن هیث» و «چیپ هیث» برادرانی هستند که در کتاب «کلید را بزن» حرف‌های جدیدی درباره‌ی تغییرات کوچک زندگی دارند. خیلی ساده است: منطق، احساس و مسیر. راز تغییرات موفقیت‌آمیز در همین است. نویسندگان این کتاب با تاکید روی این سه اصل، کتابی خلق کرده‌اند که به‌آسانی می‌تواند زندگی‌های زیادی را متحول کند. دن و چیپ از نمونه‌ها و خاطرات زیادی استفاده کرده‌اند که درک مطالب کتاب را خیلی آسان‌تر می‌کند. این داستان‌ها گاهی آنقدر زیرکانه و جالب هستند که حال و هوای کتاب را از فضای کتاب‌های خودپروری و روان‌شناسی خشک و کسل‌کننده دور می‌کند.

درباره کتاب صوتی کلید را بزن

دن و چیپ هیث این کتاب را براساس یکی از نظریات جالب و تاثیرگذار «جاناتان هاید» استاد دانشگاه ویرجینیا نوشته‌اند. هاید در تعریف تغییرات زندگی از مثال فیل و فیل سوار استفاده می‌کند. او می‌گوید نیمه‌ی احساسی ما مثل فیل است و نیمه‌ی منطقی مثل فیل ‌سوار. حالا می‌توانید تصور کنید که کسی که بر پشت این فیل نشسته و افسار را به دست دارد، چقدر درمانده است و نمی‌تواند فیل را کنترل کند: منطق بازنده‌ی قدرت و بزرگی احساس شده است.

از طرفی فیل سوار کسی است که نمی‌داند چطور باید از قدرت و نیروی این فیل استفاده کند. او حتی نمی‌داند باید از چه راهی به مسیرش ادامه دهد و مدام فیل را به این طرف و آن طرف می‌کشاند. اینجاست که فیل کلافه و سردرگم می‌شود و دیگر از سوارکارش حرف‌شنوی ندارد. گذشته از این‌ها، این فیلِ احساسات تنبل و بی‌حوصله است و اغلب لذت‌ها و پاداش‌های سریع و کوتاه‌مدت را به انتظار کشیدن و پاداش‌های طولانی ترجیح می‌دهد. پس علت خیلی از شکست‌های زندگی همین فیل سرکش و تنبل است. مهم نیست چقدر برای انجام کاری برنامه‌ریزی کرده‌اید، تا فیل تصمیم نگیرد که با شما در همان مسیر همراه باشد، نتیجه چیزی جز شکست و سرخوردگی نیست. اما اگر روزی برسد که فیل سوار و فیل با هم همراه شوند، می‌توان دنیا را فتح کرد.

واقعیت این است که تغییر کردن پدیده‌ای دوگانه و کمی پیچیده است. تغییر چیزی است که هر روز با آن سروکار داریم. مردم گاهی به تغییرات بزرگ خوشامد می‌گویند و آن را با آغوش باز می‌پذیرند. ازدواج، بچه‌دار شدن، خانه‌ی تازه، شغل جدید، حتی تکنولوژی‌های جدید همه تغییرات بزرگی هستند که خیلی وقت‌ها با هیجان از آن‌ها استقبال می‌کنیم. اما وقتی حرف از تغییرات کوچک در زندگی روزمره باشد، تا مرز جنون در مقابل آن مقاومت می‌کنیم. از ترک سیگار و ورزش کردن گرفته تا مرتب کردن لباس‌های داخل کمد، همه چیزهایی هستند که با این که می‌دانیم چه تاثیری روی کیفیت زندگی دارند، باز هم از پذیرفتن آن‌ها فرار می‌کنیم. پس کوچکی و بزرگی تغییرات نمی‌تواند دلیل سخت یا آسان بودن آن‌ها باشد.

تغییر دشوار است. ولی این دشواری به دلیل دشوار بودن تغییرات نیست، به خاطر تنبلی و راحت‌طلبی خود افراد است. این افراد حتی وقتی می‌خواهند کار بزرگی انجام دهند، راه و روش درست آن را نمی‌دانند و با تلاش بیهوده انرژی خود را تلف می‌کنند و فرسوده می‌شوند. تغییر اینجاست که دشوار است. اولین کار برای تغییر دادن یک نفر این است که موقعیت آن فرد هم تغییر کند. البته همه چیز بستگی به موقعیت ندارد. کسی که به نوشیدن الکل اعتیاد دارد را به راحتی می‌توانید به کانون‌های بازپروری فرستاد تا با قرار گرفتن در محیط سالم و شاداب، اعتیادش را ترک کند. اما اگر همین شخص از کانون خارج شود و دوباره در محیط‌های ناسالم قرار بگیرد، احتمال برگشت به نوشیدن الکل خیلی بیشتر می‌شود. پس یک اصل ضروری هم در کنار تغییر محیط لازم است: قلب و ذهن آدم‌ها هم باید تغییر کند. و مشکل از همین جا شروع می‌شود، چون اولین عامل مقاومت دربرابر تغییرات مثبت همین قلب و ذهن است که با سرسختی هر تغییری را رد می‌کند. اینجاست که دن و هیث با راهکارها و توصیه‌های کوچک و کاربردی خود تصویر انتزاعی تغییر را به یک واقعیت ملموس و دست‌یافتنی تبدیل می‌کنند.

این دو برادر در همان ابتدای کتاب اعتراف می‌کنند که تغییر آسان نیست، اما دست‌کم با کمک هم می‌توان آن را آسان‌تر کرد. هدف از این کتاب این است که چارچوبی براساس نتایج چند دهه تحقیق علمی ارائه کند. این تحقیقات با این که تخصصی هستند، اما دن و هیث توانسته‌اند با زبانی ساده و خودمانی، به جای حقایق علمی، داستان‌هایی پندآموز برای مخاطبان تعریف کنند. به همین دلیل است که مطالب این کتاب را به آسانی درک می‌کنید و حتی به خاطر می‌سپارید. آموزه‌های این کتاب آن‌قدر انعطاف‌پذیر است که می‌توان تاثیر آن را در محیط‌های مختلف دید، از خانه و مدرسه گرفته تا محل کار و جامعه.

درباره دن و چیپ هیث

«چیپ هیث» و «دن هیث» برادرانی هستند که در زمینه‌ی استراتژی کسب و کار و سازمان‌ها فعالیت می‌کنند. چیپ علاوه بر نویسندگی، سابقه‌ی تدریس، مشاوره و برنامه‌ریزی هم دارد. او مشاور مراکز مهمی مانند گوگل، گپ و انجمن قلب آمریکا است. دن هم که پیش از این با مدرسه‌ی بازرگانی هاروارد همکاری داشته، عضو ارشد مرکز حامی کارآفرینان اجتماعی است. این دو برادر با همکاری هم تاکنون چند کتاب نوشته‌اند، که از بین آن‌ها «قدرت لحظات» و «کلید را بزن» در لیست محبوب‌ترین و پرفروش‌ترین کتاب‌ها قرار دارد. کتاب‌های چیپ و دن، تاکنون به بیش از 30 زبان در دنیا ترجمه شده‌اند و افراد و سازمان‌های زیادی از راهنمایی‌ها و مشاوره‌های آن‌ها بهره‌مند شده‌اند.

راز موفقیت نوشته‌های برادران هیث در استفاده از مثال‌ها و نمونه‌های ساده و کاربردی است. استفاده از چنین مثال‌های ملموسی به مخاطبان کمک کرده تا ارتباط بهتر و عمیق‌تری با نظریات آن‌ها برقرار کنند. برادران هیث با بیان ساده‌ترین و کاربردی‌ترین روش‌ها برای خلق فرصت‌های فوق‌العاده، به ما می‌‌آموزند که چطور خالق زندگی خود باشیم و تاثیر ماندگاری در روح و ذهن خود و اطرافیان ایجاد کنیم.

در بخشی از کتاب کلید را بزن می‌خوانیم

مورفی: برایم بگو چه مواقعی در مدرسه زیاد دچار دردسر نمی‌شوی؟
بابی: من هیچ‌وقت دچار دردسر نمی‌شوم، خب، زیاد نه، منظورم این است که در کلاس خانم اسمیت بهترم.
مورفی: کلاس خانم اسمیت چه تفاوتی با بقیه دارد؟
بابی: او مهربان‌تر است. ما با هم خوب کنار می‌آییم.
مورفی: او دقیقا چه کار می‌کند که به نظر مهربان‌تر می‌آید؟
مورفی از نتیجه‌گیری مبهم بابی که می‌گفت خانم اسمیت «مهربان‌تر» است، خرسند نبود. او به کندوکاو ادامه داد تا آن‌که بابی چیزهایی را درباره‌ی خانم اسمیت و کلاسش فاش کرد که به نظر می‌رسید به او کمک کند رفتار بهتری داشته باشد. به‌طور مثال، خانم اسمیت همیشه به محض آن که او داخل کلاس می‌شد با وی سلام و احوال‌پرسی می‌کرد. خانم اسمیت به او تکلیف کمتری می‌داد، آن میزانی که می‌دانست وی می‌تواند انجام دهد. و هربار که بچه‌های کلاس شروع به کار روی درسی می‌کردند، خانم معلم نزد بابی می‌آمد تا مطمئن شود او راهنمایی‌های لازم را متوجه شده است... موقعی که مورفی با چنین راهنمایی‌ خاصی نزد معلمان بابی رفت، آن‌ها خوشحال شدند و قول دادندن که توصیه‌های او را به اجرا بگذارند... پس از سه ماه تعداد دفعاتی که بابی به خاطر قانون‌شکنی به دفتر مدیر فرستاده می‌شد، تا میزان 80 درصد کاهش پیدا کرد... بابی هنوز یک شاگرد نمونه نیست، اما بسیار بهتر شده است.