از یک زمان خیلی قبلنایی، شش خواهر و شش برادر ستارهای، از آن بالا به زمین نگاه میکردند و همیشه از خود میپرسیدند که این صداهای غمگین چرا از زمین به گوش میرسد و چه کاری از دست آنها برمیآید؟
جواب سؤال ستارهها روی زمین بود و ستارهها تصمیم گرفتند دستهجمعی به زمین بیایند و آمدند. آن وقت از ماجراهای آنها در زمین «هزار و یک سال» نوشته شد. کتابی برای گروههای کمسن و سالی که دوست دارند بدانند غصهها و خوشحالیهای بزرگترها چطور هستند و برای گروههای سنی بزرگسالی که دوست دارند یادشان بیاید غمها و شادیهای بچهها چطور بودند.
هر هزار و یک سال، یک بار این حادثه تکرار میشود و این کتاب نوشته میشود: داستانِ ستارههایی که به زمین میآیند و بعد از حادثههایی میفهمند که کمک به آدمها آنطورها هم که فکر میکردند، آسان نیست....