اغلب سخن از دموکراسی به میان میآید، ولی باید دانست که این واژه برای افراد مختلف، معانی مختلفی دارد و اشتباهات بسیاری در مورد شناخت ماهیت واقعی آن رخ میدهد. براستی دموکراسی چیست؟ آزادی فردی؟ تعدد احزاب؟ حکومت اکثریت؟ تأمین حقوق اقلیت؟ یا چیزی غیر از همه اینها؟ آیا ملاک مورد توافقی وجود دارد که براساس آن بتوان کشور خاصی را دموکراتیک قلمداد کرد یا میزان پیشرفت آن را در جهت دموکراسی ارزیابی نمود؟ آیا باید نهادها یا عملکردهای مشخصی در یک کشور وجود داشته باشد تا بتوان آن کشور را دموکراتیک به شمار آورد؟ یا اینکه دموکراسی میتواند با روشها و اشکال مختلف به منصه ظهور برسد؟
ما در این کتاب در پی پاسخگویی به پرسشهایی از این دست هستیم. بعضی از جوابهای ما به سؤالات مطرح شده، روشنتر و قاطعتر از برخی دیگر هستند. باید دانست کشوری که در آن اثری از رقابت در انتخابات یا حق رأی عمومی وجود ندارد، کشوری که در آن سیاستمداران منتخب هیچ کنترل مؤثری بر مقامات دولتیای که از سوی مردم انتخاب نمیشوند، ندارند، کشوری که در آن هیچ تضمینی برای حق حیات انجمنها و اجتماعات یا آزادی بیان وجود ندارد، چنین کشوری دموکراتیک به شمار نمیرود. در مورد برخی از این موضوعات، مثلاً حفظ حقوق سیاسی و مدنی یا سلامت روند انتخابات، معیارهای بینالمللی مورد قبولی وجود دارد که میتوان به آنها استناد کرد. این معیارها را نهادهای بینالمللی یا سازمانهای غیردولتی در طول سالیان متمادی و با بررسی دقیق عملکردهای مختلف در کشورهای خاص وضع کردهاند. اما در سایر موضوعات، توافق کافی بر روی معیارها وجود ندارد. در بعضی از موضوعات نیز کشورها عملکردهای متفاوتی را، مثلاً در زمینه نظام انتخاباتی، رئیس دولت (رئیس جمهور یا نخستوزیر)، نظام قضایی و غیره، در پیش میگیرند، اما نمیتوان هیچ یک از این کشورها را دموکراتیکتر از بقیه دانست. درک درست دموکراسی منوط به درک تنوع و تفاوت در عملکردها در جهت دموکراسی و نیز شناخت ضروریات آن است.