

کتاب تا پای مرگ
نسخه pdf
نسخه الکترونیک کتاب تا پای مرگ به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نقد و بررسی کتاب تا پای مرگ
درباره کتاب تا پای مرگ
کتاب «تا پای مرگ» Die Trying نوشتهی «لی چایلد» در سال 1998 منتشر شد. در این داستان شخصیت معروف و برجستهی کتابهای جنایی «لی چایلد»، «جک ریچر» بار دیگر اتفاقات نفسگیر و مهیجی را رقم میزند. او سیزده سال در ارتش حضور داشته و مدتی را در بیروت در اردوگاه آمریکا در نزدیکی فرودگاه خدمت کرده است. حال او در شیکاگو زندگی میکند و ناگهان در آخرین روز ماه ژوئن با اتفاقی عجیب و ترسناک روبهرو میشود. او در حالی که کنار زنی غریبه ایستاده است با دو مرد که هفتتیر نه میلیمتری اتوماتیک در دست دارند، روبهرو میشود. آن دو مرد که شبیه به ارتشیها هستند و هیکل عضلانی و دستانی بزرگ دارند به «جک ریچر» و زن غریبه دستور میدهند سوار ماشین شوند. حضور «جک ریچر» نیروی ارتش آمریکای و این زن در ماجرایی پیچیده و پلیسی داستان کتاب «تا پای مرگ» را شکل میدهد.
کتاب «تا پای مرگ» نوشتهی «لی چایلد» روایت داستانی جنایی پلیسی است که پس از انتشار با استقبال خوبی روبهرو شد. این اثر کتاب دوم از مجموعه کتابهای جنایی «لی چایلد» نویسندهی انگلیسی با محوریت شخصیت «جک ریچر» Jack Reacher است. کتاب اول این مجموعه بانام «قتلگاه» Killing Floor در سال 1997 منتشر و بهسرعت به زبانهای دیگر ترجمه شد. این اثر پس از انتشار موفق به دریافت جایزهی آنتونی شد و مورد توجهی علاقهمندان به داستانهای جنایی قرار گرفت. کتاب سوم این مجموعه بانام Tripwire در آوریل سال 1999 به چاپ رسید و بهسرعت در لیست پرفروشترین کتابهای سایت آمازون قرار گرفت. این کتاب هم با ترجمهی «محمد عباسآبادی» از سوی انتشارات کتابسرای تندیس در ایران راهی بازار شده است.
درباره لی چایلد
«لی چایلد» Lee Child نویسندهی انگلیسی و خالق کتابهای بینظیر جنایی معمایی در 29 اکتبر سال 1954 در کاونتری به دنیا آمد. نام اصلی او جیم گرانت Jim Grant است اما او بانام «لی چایلد» در سراسر دنیا شناخته شده است. او در جوانی تحصیل در رشتهی حقوق را دنبال کرد و پس از آن در تلویزیون منچستر مشغول به کار شد. او در آستانهی چهل سالگی از کارش برکنار شد و از این فرصت بهخوبی استفاده کرد و تواناییاش در نوشتن را پرورش داد. او پس از مدت کوتاهی چندین داستان و کتاب نوشت و به شهرت جهانی رسید. او شخصیت «جک ریچر» را خلق کرد و بیست و دو اثر با حضور آن نوشت. کتابهای «جک ریچر» همگی در ژانر جنایی و روایت اتفاقات نفسگیر و هیجانانگیز هستند. «لی چایلد» نویسندهای پرافتخار است، او مدتی را بهعنوان رئیس انجمن جنایی نویسان آمریکا فعالیت و چندین جایزهی معتبر در همین حوزه دریافت کرد. کتابهای «هرگز بازنگرد»، «تحت تعقیب» و «اکو در آتش» ازجمله آثار این نویسنده هستند که به فارسی ترجمه شدهاند و نسخهی الکترونیک و صوتی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
ترجمه کتاب تا پای مرگ به زبان فارسی
کتاب «تا پای مرگ» نوشتهی «لی چایلد» با ترجمهی «محمد عباسآبادی» از سوی انتشارات کتابسرای تندیس در سال 1393 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «محمد عباسآبادی» ترجمهی داستانها و رمانهای جنایی را در کارنامهی کاریش دارد. ازجمله ترجمههای دیگر او میتوان به «شش سال» اثر «هارلن كوبن» و «فداکاری مظنون X» اثر «کِیگو هیگاشینو» اشاره کرد که نسخهی صوتی و الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
در بخشی از کتاب تا پای مرگ میخوانیم
آخرین افرادی که وارد سالن کنفرانس طبقه سوم شدند یک دسته مرد بودند که با هم وارد شدند. سیزده مأمور به همراه مأمور مسئول، مک گراث. سیزده مأمور دور رئیسشان، که در حین راه رفتن در حال یک جور مرور سیاستها بود، جمع شده بودند. سیزده مأمور با دقت به تکتک کلماتش توجه میکردند. مک گراث از تمام مزیتهای قانونی برخوردار بود. او مردی بود که تا بالاترین درجه پیش رفته بود، بعد دوباره به میدان برگشته بود. او سه سال را در ساختمان هوور ۲ بهعنوان معاون رئیس اف بی آی گذرانده بود و درخواست تنزل رتبه و کاهش حقوق برای برگشتن به اداره عملیات حوزهای کرده بود. این تصمیم به قیمت ده هزار دلار درآمد سالیانه برایش تمام شده بود، اما سلامت روانیاش را به او برگردانده بود. علاوه بر این برایش احترام همیشگی و مهر و محبت کورکورانه از جانب مأمورانی که با آنها کار میکرد به ارمغان آورده بود.
یک مأمور مسئول در یک اداره عملیات میدانی مثل شیکاگو حکم یک ناخدا را در یک کشتی جنگی عظیم دارد. از لحاظ فرضی، افرادی بالادست او هستند، ولی آنها چند هزار کیلومتر دورتر در واشنگتن هستند. آنها صرفاً افرادی فرضیاند. مأمور مسئول واقعی است. او مثل دست خدا حکم خود را اجرا میکند.
اداره شیکاگو چنین دیدی نسبت به مک گراث داشت. او هیچ تلاشی برای تحلیل بردن این احساس نمیکرد. دوردست بود، ولی دست یافتنی بود. محرمانه کار میکرد، ولی طوری رفتار میکرد که افرادش احساس کنند او حاضر است هر کاری برای آنها انجام دهد. او مردی کوتاه قد، خپل و پرانرژی بود. از آن دسته افراد خستگیناپذیر که از خود اعتماد به نفس ساطع میکنند. از آن دسته افرادی که یک گروه را فقط با رهبری آن بهبود میبخشند. اسم کوچکش پال بود، ولی همیشه به او میگفتند مک، مثل اسم کامیون.
او به سیزده مأمورش اجازه نشستن داد؛ ده تا از آنها پشت به پنجره و سه تایشان با آفتاب داخل چشمشان نشستند. سپس او یک صندلی بیرون کشید و آن را در بالای میز برای هالی قرار داد. به آن طرف میز رفت و صندلی دیگری برای خودش بیرون کشید. طوری نشست که پهلویش به سمت آفتاب بود. کم کم نگران شد.
گفت: «کجاست؟ بروگان؟» رئیس بخش با دستهای رو به بالا شانههایش را بالا انداخت. گفت: «تا جایی که من میدونم باید اینجا باشه.» مک گراث پرسید: «برای کسی پیغامی نذاشته؟ میلوسویچ؟»
میلوسویچ و پانزده مأمور دیگر و وکیل اداره همه شانههایشان را بالا انداختند و به علامت منفی سر تکان دادند. مک گراث بیشتر نگران شد. مردم دارای یک اسلوب، یک روال، چیزی مثل یک اثر انگشت رفتاری هستند.
نظرات کاربران درباره کتاب تا پای مرگ