«پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت»، کسی نیست جز «مارتا»، زن جسور و یکدندهای که توانست بلافاصله پس از انتشار داستانش، طرافداران زیادی در تمام دنیا برای خودش دست و پا کند. تا جایی که طی مدتی کوتاه، این کتاب به هفده زبان دنیا ترجمه شد. «کترینا اینگلمن سوندبرگ» در پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت، دنیای جدیدی از ماجراجویی و هیجان خلق کرده است. او در بهترین کتابش، هنجارشکن و ضدکلیشه شده و سوژهی جدیدی پیدا کرده است. کترینا در این کتاب مخاطب را مجبور میکند تمام تصورات و انتظاراتش از داستانهای عامهپسند را کنار بگذارد و پابهپای مارتای هفتاد و نه ساله ماجراجویی کند.
مارتا زنی است که مدتها در آسایشگاه سالمندان زندگی میکند. برای او این آسایشگاه، بیشتر شبیه به زندانی است که او را از زندگی محروم کرده است. او حاضر نیست تمام عمرش را در صندلی راحتی در گوشهای از این آسایشگاه بگذراند. پس دست به کار میشود و تصمیم میگیرد انقلابی به پا کند. اعتراض به قوانین ریز و درشت آسایشگاه، دستبرد به بانک، راهاندازی یکی از مخوفترین باندهای خلافکار، تنها بخشی از نقشههایی است که مارتا در سر دارد. طولی نمیکشد که گروهی پنج نفره از ساکنان آسایشگاه تشکیل میشود که حالا میخواهند خانهای در یکی از بهترین نقاط استکهلم داشته باشند و آزادانه زندگی کنند.
قهرمانان ادبیات مدرن این بار از خانهی سالمندان ظهور میکنند. او این بار جوانان و کودکان را به حال خودشان گذاشته است. هر چه باشد، دنیای ادبیات پر است از کتابهایی برای نسلهای تازهنفس و کلی قهرمان پرانرژی و برومند که در پی ایجاد دنیایی جدید و تازه هستند. اما این بار کترینا، سراغ قشری رفته که کمتر از آنها نوشته میشود، آن هم بهعنوان قهرمانان داستانی هیجانانگیز و پرماجرا. قهرمانان این کتاب، تمام معیارهای قهرمانهای کلاسیک و سنتی دنیای ادبیات را کنار زدهاند. گروهی عجیب و غریب از پیرمردها و پیرزنهای یک آسایشگاه سالمندان، که فکرهای بزرگی در سر دارند. آنها برای کمترین حقوق خود میجنگند و به ناعدالتیهای آسایشگاه اعتراض دارند. از ظروف پلاستیکی گرفته تا ساعات منظم خواب و غذا، و تلویزیون. در این میان «مارتا» قهرمان شورشی و سرکش این گروه است. او نقشههای بزرگی دارد. دلش میخواهد از آسایشگاه فرار کند و به بانک دستبرد بزند. بعد هم مخوفترین باند خلافکار سوئد را راه بیاندازد.
کترینا سوندبرگ در این کتاب تلنگر سنگینی به تمام مردم دنیا میزند. او نشان میدهد که نگاه ما به افراد مسن مثل اشیایی از کار افتاده و فرسوده است. آنها حتی جای مشخصی هم دارند: خانهی سالمندان. چه کسی میداند از این پیرمردها و پیرزنهایی به اجبار که در آسایشگاهها اسیر شدهاند، چه کارهایی ساخته است. حتی با همان واکر یا دست و پای لرزان، این افراد میتوانند حماسهآفرین باشند، خاطره خلق کنند و دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنند. نویسنده با نوشتن این کتاب، رسالتی را که همیشه درگیر آن بوده، انجام داده است: حق زندگی و هیجان آن را از کسی نگیریم. هیچ کس حق ندارد برای زندگی و سرنوشت دیگران تصمیم بگیرد. هر کس مسئول زندگی خودش است. اینجاست که مارتای قهرمان قد علم میکند و انقلابی باشکوه راه میاندازد. او حتی طرفدارانی هم دارد. «آناگرتا»، «کریستینا»، «شنکش» و «مغز»، پیروان وفادار مارتا هستند. و مارتا، زنی قدرتمند و باهوش است، که خشم زیادی درونش وجود دارد و رهبری آنها را برعهده میگیرد. او عصبانی است، از نظام زندگی و رفتارهای غیرانسانی که آنقدر تکرار شدهاند که دیگر کسی به چشم ایراد به آنها نگاه نمیکند. همه چیز خیلی طبیعی است. زندگی آن بیرون جریان دارد. مردم میروند و میآیند. و این مارتاست که هنوز پر از شور زندگی است، اما محکوم است روزهایش را در کنج آسایشگاهی ملالآور بگذراند. از دید مارتا، زندان خیلی بهتر از آسایشگاه است. دستکم در زندان آدم تکلیفش معلوم است. به خاطر کارهای بدی که کردهای مدتی زندان میافتی و بعد آزاد میشوی. اما جرم مارتا و مارتاها جز کهنسالی چیزی نیست. بدترش این است که آزادی در کار نیست و تا پایان عمر باید در همین اتاقهای سرد و مرده سر کنند. حتی بدترش این است که دیگران فکر میکنند در حق مارتا لطف کردهاند، سرپناهی هست و غذایی برای خوردن. اما برای او این زندگی پوچ و بیمعناست. پس قانونشکن و سرکش میشود و تمام قوانین را زیر پا میگذارد.
مارتا قهرمانی است که به امید «زندگی سوم» بهتر برای خود و دوستانش، تصمیم میگیرد به بانک دستبرد بزند. البته چارهی دیگری ندارد. این چرخهی باطل شرایط اجتماعی است که باعث میشود زنی درستکار مانند مارتا، تبدیل به چنین تبهکاری شود. جامعه جایگاه و زندگی او را گرفته و او هم چارهای ندارد جز گرفتن غرامت و شروع زندگی دوباره. مارتا نمایندهی تمام زنان مسن و کهنسالی است که هنوز پر از شور جوانی و شیطنتهای پنهانی هستند. او در جیبش پاستیلهای رنگی دارد و با دیدن دو مرد جوان و جذاب در بانک، به یاد «کری گرانت» و «گریگوری پک» میافتد و برایشان دست تکان میدهد.
درونمایهی اصلی این کتاب موضوعی جدی و بحرانی است. اما نویسنده توانسته با طنزی زیرکانه و دلچسب، فضای آن را از قالب آثار انتقادی خشک و ملالآور خارج کند و با زبانی خودمانی، تاثیر پیامش را روی مخاطب بیشتر کند. توصیفات دقیق نویسنده نهتنها ملالآور نیست، بلکه حال و هوای فضای داستان را جلوی چشم خواننده زنده میکند. همین که در ابتدای کتاب میخوانیم که پیرزنی چرخهای واکرش را روغنکاری کرده تا هنگام سرقت از بانک، با جیرجیرش جلب توجه نکند، خودش نشان میدهد با چه داستان جالب و متفاوتی سر و کار داریم.
کترینا اینگلمن سوندبرگ، نویسندهی معروف سوئدی که یکی از محبوبترین نویسندگان ادبیات عامهپسند تاریخی در این کشور است. او در رشتهی تاریخ هنر تحصیل کرده و علاقهی زیادی به باستانشناسی دریایی دارد. او تا امروز هجده کتاب داستانی نوشته است که بیشتر آنها دربارهی زندگی و تاریخ وایکینگها است. «نقرهی وایکینگها» و «طلای وایکینگها» از معروفترین آثار تاریخی او هستند. کترینا در سال 1999 برندهی جایزهی ادبی وایدینگ شد. او سپس کتاب پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت را در سال 2012 نوشت. این کتاب آنقدر موفق بود که نویسنده در سال 2014 کتاب دیگری به نام «شانس دوبارهی پیرزن» در ادامهی آن نوشت.
نام اصلی کتاب پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت در زبان سوئدی «قهوه و سرقت» است. عنوان این کتاب در زبان آلمانی «ما تازه کارمان را شروعکردهایم»، در ایتالیایی «نمیتوانی به هشتاد سالهها اعتماد کنی» و در زبان اسپانیایی «یا پول یا زندگیت» ترجمه شده است. هرچند نویسنده، عنوان انگلیسی این کتاب را بیشتر میپسندد، و این همان عنوانی است که در فارسی هم به همان شکل ترجمه شده است. «کیهان بهمنی» دقت و حساسیت ترجمهاش را از همان ابتدا و با انتخاب مناسبترین و جذابترین عنوان برای این کتاب نشان داده است. بهمنی با داشتن دکترای زبان انگلیسی یکی از مترجمان پرکار و موفق ادبیات ایران است. او همیشه سعی میکند در انتخاب آثاری برای ترجمه، گزیدهکار باشد. او سلیقه و ذائقهی مخاطب فارسیزبان را در نظر میگیرد و آثاری را برای ترجمه انتخاب میکند که در کنار جذابیت داستانی، میتواند دروازهای رو به دنیاهای بزرگتر باشد. «دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» اثر «یوناس یوناسون»، «سیزیف» اثر «ورنا کست»، «زن دیوانه روی پل» اثر «سو تونگ» و «فرزند پنجم» اثر «دوریس لسینگ» از برجستهترین ترجمههای بهمنی هستند.
مارتا اَندرسون، اهل سودرمالمِ استکهلم، در حالی که کمرش کمی خمیده بود، وارد بانک شد. کت سادهای که معلوم نبود چه رنگی است، پوشیده بود. مخصوصا این کت را انتخاب کرده بود تا جلب توجه نکند. قدش از متوسط هم کوتاهتر بود، اما علیرغم استخوانبندی درشتش، چاق نبود. عقل به خرج داده بود و کفشهای تیرهای پوشیده بود، که اگر لازم میشد جان میداد برای یک فرار سریع. این هم یعنی مارتا هنوز رمق دویدن داشت. البته سالها بود که ندویده بود و به همین خاطر شاید مجبور میشد به یک راه رفتن سریع قناعت کند. یک جفت دستکش مندرس دستهایش را که رگهایشان بیرون زده بود، پوشانده بود. موهای سفید کوتاهش را هم یک کلاهِ لبه پهن قهوهای بزرگ پوشانده بود.
بانک کوچک شعبهی گوتگاتان شبیه تمام بانکهایی بود که این روزها در سوئد میشود دید. فقط یک صندوقدار پشت باجهی خدمات ایستاده بود. دیوارهای بانک بیروح و کسالتآور بودند و کف بانک حسابی تمیز و براق بود. یک میز کوچک هم بود که روی آن لب به لب پر از بروشورهایی بود که دربارهی وامهای سودآور و توصیههایی در مورد سرمایهگذاری بودند. مارتا فکر کرد: «بروشورنویس عزیز، من برای پول درآوردن راههای خیلی بهتری بلدم!». پیرزن نیت کرده بود در راه رفتن به بانک و در مسیر بازگشت، حتما تمامِ مدت بخندد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۶۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 480 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۶:۰۰:۰۰ |
نویسنده | کترینا اینگلمن سوندبرگ |
مترجم | کیهان بهمنی |
ناشر | نشر آموت |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Den lilla gamla damen som brot mot alla regler |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۱۲/۰۲ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
عالیه این کتاب من خریدمش بعدا دیدم شما هم اینجا گذاشتین ماجرای داستان آدم رو جذب میکنه راستی چند روزیه با برنامتون آشنا شدم و نصبش کردم خیلی خوبه و ممنون از زحماتی که میکشین حمل کتاب برای من تو مسیر رفت و امدم سخته ولی این برنامه باعث شده یه عالمه کتاب همراهم داشته باشم
افت کیفیت اپلیکیشن باعث میشه خیلی ها از جمله خیلی اطرافیان من بی خیال استفاده ازش بشن، جستجو درست کار نمیکنه، مرتب سازی ها همیشه ایراد داره و یا پیغام اشکال در دریافت اطلاعات اصلا انجام نمیشه، باید هر بار تمام دسته بندی چند هزار تایی رو بالا پایین کنی که بسیار وقت گیر و حوصله سر بر هست و البته حتی لود شدن کل دس ته بندی هم اغلب اشکال داره البته بهرحال یک فرقی باید باشه بین اپلیکیشنهای درست و حسابی که نویسنده ها و اداره کننده هاشون رو در مقیاس جهانی پولدار میکنن با اپلیکیشن نویسهای ایرانی که میخوان بدون دردسر و خدمات دادن و زحمت کشیدن یک شبه ره صد ساله برن و وقتی نمیشه شاکی میشن!!!
من کتاب چاپی و خوندم،داستانش و خیلی دوست دارم،ب ه نظرم اصلا شبیه کتابهای رمان کودکان نیست، اتفاقا دیدن آدم های پیر بارویا و آرزو ونقشه عجیبه که موضوع این کتاب هست. متاسفانه تو جامعه ما سن افرادکه کمی بالارفت،همه انتظارمرگش و دارن، خانه های سالمندان هم که اوضاع رقت بارشون و نشون میده. من خیلی دوست داشتم که توی این کتاب دیدم،پیرهامثل جوانها آرزوی زندگی و شادی و لذت دارن و منتظر مرگ نیستن. بلکه خلافکارمیشن و سرقت های بینظیری انجام میدن،اینگارازجوانهاهم جوانترهستن. جوانی به سن شناسنامه نیست،این کتاب نشون میده اینو.
این کتاب عااالی بود به جرئت میتونم بگم از خوندن تک تک صفحاتش لذت بردم و فصلی نبود که برام خسته کننده باشه به دور از کلیشه از متفاوت ترین رمان هایی بود که خوندم تنها مشکلی که میشه بهش اشاره کرد سن شخصیت های رمان و کارهاشون بود که کمی اغراق آمیز بودو بهتر بود این شخصیت ها سن کمتری داشته باشن اصلا نمی تونستم مارتا و مغز و شن کش و کریستینا و آناگرتا رو با این دزدی هایی که انجام میدادن هفتاد و پنج ساله تصور کنم
کتاب خوب و سرگرم کننده ای بود با ترجمه ای روان ولی بشدت اغراق آمیز. اتفاقات زیادی شانسی پیش می رفت و همه چیز به سمت آسایشگاه سالمندان و باند بازنشسته ها بر می گشت. خلاف هاشون هم غیر قابل باور بود، در عرض دو روز کل نقشه رو می کشیدند، لوازم رو تهیه می کردند و کار رو انجام می دادند!??? ولی خوب بود چون یاد آدم می انداخت که نباید سالمندان رو دست کم بگیره یا فراموش کنه.
نویسنده در چند صد صفحه میخواد یه جوک تعریف کنه که قطعا ناموفق هستش هیچ منطق و استدلالی پشت داستان کتاب قرار نداره و اگه کمی ساده تر نوشته میشد شاید مناسب گروه سنی کودکان بود این داستان قطعا نمیتونه در کره زمین اتفاق بیفته و البته چرندی بیش نیست
به نظر من کتاب سرگرم کننده ای فقط هست داستان قشنگی داره ولی نمیشه چیزی ازش یاد گرفت بیشتر به کتب نوجوان میخورد تا یه رمان پرفروش بزرگسال اگه از رمان کمترین توقعتون جملات خیلی قشنگه اصلا طرف این کتاب نرید ولی اکه میخواید سرگرم بشید کتاب خوبیه
کتاب خوب و سرگرم کننده ای هست، ولی روند داستان یکم کند و خسته کننده پیش میره و تا موقعی که صحبت از واکر اینا نشده، آدم احساس میکنه که نویسنده داره درباره چند تا جوون صحبت میکنه. ولی در کل کتاب های این انتشارات، به نظرم همشون خوب هستن. و در نهایت، مرسی از اپلیکیشن خیلی خوبتون
این کتاب خیلی خوب ترجمه شده. من از خواندنش خیلی لذت بردم و کلی هم خندیدم. پر از موج مثبت و امید به زندگیه. اینکه از نظر مارتای هشتاد و نه ساله یه آدم پنجاه و نه ساله هنوز جوونه و کلی مونده تا تجربه کسب کنه باعث شد منم دیدم رو به سن و سالم عوض کنم. فضای کتاب خیلی شاد و انگیزهبخشه