مار تعجب کرد: «اتفاقاً من ارزش اون رو میدونم! قدر تو رو هم میدونم، رفیق! من عاشق تخممرغم! خودت که خبر داری.»
اما خیال مارمولک راحت نشد: «منظورت اینه که تخممرغ دوست داری. حواست هست؟ ما کلمۀ عشق رو برای غذا به کار نمیبریم.»
«من میبرم.»
مارمولک گفت: «عشق کلمهای است برای توصیف روابط، نه اشیاء و چیزها. تو نمیتونی با غذات رابطه داشته باشی.»
مار جواب داد: «خوبم میتونم.»